مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
مقام کثرت در وحدت و مقام وحدت در کثرت‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مقام کثرت در وحدت و مقام وحدت در کثرت‌

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

مقام کثرت در وحدت و مقام وحدت در کثرت‌

مقام کثرت در وحدت و مقام وحدت در کثرت

‏با «اعلم أنّ هاهنا مقامین» به علم در مرتبۀ ذات و علم فعلی اشاره می کند و‏‎ ‎‏می فرماید: یک مقام، مقام کثرت در وحدت است و یک مقام، مقام وحدت در کثرت‏‎ ‎‏است. حاصل فرمایش ایشان این است که یک دفعه کثرت در مرآت واحد رؤیت‏‎ ‎‏می شود. علم به ذات در علت با اینکه واحد است، در آن کثرت دیده می شود؛ چنانکه‏‎ ‎‏حضرت صادق  ‏‏علیه السلام‏‏ فرمود: «من وحتی مسند من در آنجا نمودار است»‏‎[1]‎‏ البته معنای‏‎ ‎‏آن، این نیست که به عین ذات و با ماهیتش در آنجاست، بلکه کمال وجودی در آنجا‏‎ ‎‏هست.‏

‏و این معنای ‏‏«‏وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأسْمَاءَ کُلَّهَا‏»‏‎[2]‎‏ است و اگر انسان محجوب نباشد و‏‎ ‎‏بتواند جمال او را ملاحظه کند، همه چیز را می بیند و می داند، حتی آدم در آنجا‏‎ ‎‏مباحثات ما را می دید و این تعلیم، تعلیم تدریسی نیست، بلکه تعلیم الهی است که آدم‏‎ ‎‏اسماء و صفات الهی را می دید و بعد از رؤیت اسماء، لوازم اسماء هم دیده می شوند. و‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 268

‏یک دفعه، واحد در مرائی کثیره دیده می شود.‏

‏این است که عرفا گفته اند:‏

‏ ‏

‏دل هر ذره را که بشکافی‏  ‎ ‎‏آفتابیش در میان بینی‏‎[3]‎

‏ ‏

‏هر موجودی پرتو و جلوۀ اوست و هیچ موجودی نیست، مگر اینکه خلق شده‏‎ ‎‏است و متجلی در جلوۀ خویش، خود را می بیند و آشکارترین مرآتی که این متجلی در‏‎ ‎‏آن جمال خود را دیدار و رخ خود را ملاقات می نماید، جلوه ای است که اتمّ جلوات‏‎ ‎‏است و آن انسان است. این است که عرفا، مانند خواجه حافظ‏‎[4]‎‏ می گوید:‏

‏ ‏

‏جلوه ای کرد رُخش دید ملک عشق نداشت‏‏            ‏‏عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد‏‎[5]‎

‏ ‏

‏و یا می گوید:‏

‏ ‏

‏نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش‏‏                     ‏‏خیمه در آب و گل مزرعۀ آدم زد‏‎[6]‎

‏ ‏

‏مقام اول علم ذاتی و مقام ثانی علم فعلی است.‏

‏اذا عرفت هذا: پس بدان که در علم فعلی، همیشه علم به معلوم به یک اعتباری بر‏‎ ‎‏معلوم مقدم است. برای بیان مطلب ماهیات را وارد بحث می کنیم.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 269

‏فیض مقدس و وجود منبسط که از صقع اعلی به اضافۀ اشراقیه اشراق می شود یک‏‎ ‎‏وجود بسیط است که دو وجهه دارد که یکی به طرف باطن و مبدأ و دیگری به طرف‏‎ ‎‏ماهیات است. آن وجهه ای که به اعتبار بساطت و اشراق دارد مربوط به حق است و‏‎ ‎‏علم اوست و همین وجود بسیط به اعتبار وجهه ای که به ماهیات دارد، معلوم است که‏‎ ‎‏این ماهیات به واسطۀ او به یک معنی مکشوف و معلوم می باشند. حاجی در همین‏‎ ‎‏رابطه می گوید:‏

‏ ‏

وجودها بما هو العلم سبق  ‎ ‎کما بما انضاف إلیها قد لحق

‏ ‏

‏یعنی وجود هر چیزی از جهت علمی سابق و از جهت معلوم بودن لاحق است.‏

‏و در شرح نیز می گوید: شنیدی از ما  که اضافۀ اشراقیه و فیض مقدس علم خدای‏‎ ‎‏تعالی است، پس توهم نکنی که علم بر معلومات مقدم نیست؛ زیرا صورت علمیه در‏‎ ‎‏این هنگام عین صورت عینیه است؛ چنانکه با این توهم به طریقۀ شیخ اشراق اشکال‏‎ ‎‏شده است. بعد مرحوم حاجی برای اینکه چنین توهمی نشود بیت مذکور را به عنوان‏‎ ‎‏علت می آورد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 270

  • )) رجوع کنید به: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 32، حدیث 11؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 75، حدیث 9.
  • )) بقره (2): 31.
  • )) ترجیع بند هاتف اصفهانی.
  • )) شمس الدین محمد بن شیخ کمال الدین شیرازی معروف به خواجه حافظ و لسان الغیب، از اکابر شعرا و عرفای ایرانی عهد آل مظفر است که دارای بسیاری از علوم ظاهر و باطن بوده و خصوصاً در علم قرآن و حفظ آن نظیر نداشته است و قرآن را با چهارده روایت از بر داشت. وی از میر سید شریف جرجانی استفادۀ علوم گوناگون نمود و اشعارش در زمان زندگی اش و پس از وفاتش، قرنهاست که معروف و مشهور می باشد و بر آن شرحهای متعدد نگاشته اند و به زبانهای مختلف ترجمه گردیده است. از آثار دیگرش حاشیه بر تفسیر کشاف و مفتاح العلوم و مطالع می باشد. او در سال 720 به دنیا آمد و در 791 ق. در شیراز درگذشت و قبرش، قرنهاست که مزار عموم طبقات و مطاف اهل دل است.
  • )) دیوان حافظ، ص 233.
  • )) دیوان حافظ، ص 233، پاورقی.