مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
تقریب مطلب با ذکر چند مثال
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تقریب مطلب با ذکر چند مثال

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تقریب مطلب با ذکر چند مثال

تقریب مطلب با ذکر چند مثال

‏اینک به ذکر مثالی می پردازیم: اگر فرض کنیم در عالم غیر از انسان چیز دیگری‏‎ ‎‏نیست و شخصی می داند که صرف انسان چیست؛ چون در مقام ذات خود واجد علم‏‎ ‎‏به صرف الانسان است، آیا او این احکام را که غیر انسانیت در افراد نبوده و شی ء‏‎ ‎‏اصیلی ورای انسانیت وجود ندارد، نمی داند؟ حدود فردی را هم که گفتیم عدم است و‏‎ ‎‏مورد تعلق طلب نیست. اکنون مثال را قدری بالاتر برده و می گوییم: اگر تمام عالم را‏‎ ‎‏انسان فرض کرده و گفتیم در سرتاسر نظام عالم غیر از حقیقت انسانیت چیز دیگری‏‎ ‎‏نیست و شخصی که عالم به حقیقت انسان باشد، در این صورت او به جمیع حقایقی‏‎ ‎‏که تمام عالم را پُر کرده عالم خواهد بود.‏

‏و الحاصل: کشف در مرتبۀ ذات کشف تفصیلی جمیع اشیاء است و در اینجا سه‏‎ ‎‏مدعا وجود دارد: یکی اینکه کشف تمام اشیاء به نحو تفصیل است. دیگر اینکه کشف،‏‎ ‎‏در مرتبۀ ذات و متحد با ذات است. و سوم اینکه با حفظ تفصیل، کثرت در ذات لازم‏‎ ‎‏نمی آید.‏

‏برای تقریب این مقصود گفته می شود: اگر فرض کنیم که در عالم غیر از حقیقت‏‎ ‎‏نار، چیزی نیست و انسان به قضیۀ وحدانی «النار حارّه» عالم باشد، او به تفصیل علم‏‎ ‎‏پیدا خواهد کرد به اینکه «النار حارّه»؛ چرا که فرض کردیم غیر از حقیقت نار چیزی‏‎ ‎‏نیست و نبوده و نخواهد بود، اگر بعد از مدتها نار پیدا شود او تفصیلاً می داند که «انّها‏‎ ‎‏حارّه» و اگر در ازل نار بوده، او فعلاً و تفصیلاً می داند که «انّها حارّه». بلی، او به‏‎ ‎‏خصوصیات مکانی و زمانی نار عالم نخواهد بود؛ چون آنها از حقیقت نار خارج‏‎ ‎‏بوده و از فرض ما هم بیرون می باشد؛ زیرا ما فرض کردیم که او به غیر از قضیۀ‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 223

‏وحدانی «النار حارّه» به چیز دیگری علم نداشته؛ چون فرضاً در عالم غیر از‏‎ ‎‏حقیقت نار چیزی نیست.‏

‏و بالجمله: اگر فرض کنیم که عالم ازلاً و ابداً و فعلاً یک حقیقت واحدۀ ناریۀ‏‎ ‎‏صاحب مراتب است و ماهیات و اعدام و حقایق دیگری نیست، قضیۀ وحدانی معلوم‏‎ ‎‏انسان، کاشف تفصیلی از این حقیقت ناریه است به طوری که لا یشذّ عنها شی ء، و ما‏‎ ‎‏یشذّ عنها لیس له حقیقة و تحقق، البته علم به چیزی که متحقق نیست، علمی دروغی و‏‎ ‎‏خلاف واقع بوده و ضلالت و جهل می باشد.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 224