مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
صادر از حق وجود سعی بسیط است و بس‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

صادر از حق وجود سعی بسیط است و بس‌

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

صادر از حق وجود سعی بسیط است و بس‌

صادر از حق وجود سعی بسیط است و بس

‏وجودات صاحب ماهیات از حق صادر نشده و تشکیک در مراتب وجود باطل‏‎ ‎‏است، بلکه یک وجود مستطیل بسیط هست. این طور نیست که نخست عقل و سپس‏‎ ‎‏هیولایی باشد. هیولی با عقل اول یکی است، یعنی اصلاً حدی نیست تا دو چیز باشد و‏‎ ‎‏چیزی نیست که وجود را مقید و محدود سازد، بلکه باید گفت: کلمۀ صدور را برداشته‏‎ ‎‏و یا بگویید: صدور عبارت از ظهور است و صرف الوجودِ غیر متعین ظهور داشته و‏‎ ‎‏این وجود، بسیط می باشد و این طور نیست که وجودی باشد و وجود دیگر ابسط از‏‎ ‎‏او، و عقل اول ابسط از همه ولیکن متعین، بلکه صرف الوجود با تمام ابسطیت و غیر‏‎ ‎‏محدودیت ظهور کرده است. حال نام آن، چه ظهور و چه صدور و چه جلوه باشد همه‏‎ ‎‏یک کمال است که ظهور نموده و یک جمال است که تجلی کرده و غیر از یک حقیقت‏‎ ‎‏نوریۀ واحده که عبارت از وجود ابسط و وجود منبسط است، چیز دیگری نیست و آن‏‎ ‎‏وجود است که نور و ظهور و کمال و جمال است و حقیقت نوریۀ وجود است که علم‏‎ ‎‏و قدرت و اراده است.‏

‏حقیقت نوریۀ وجودیه است که به نحو غیر محدود و غیر متناهی، پهناور و‏‎ ‎‏مستطیل، با یک هویت و یک حقیقت و بدون مراتب و بدون تفاوت و بدون ماهیات و‏‎ ‎‏حدود، اعماق را پُر کرده و این حدود غیر از عدمیات چیزی نبوده و شوائب و اوهام‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 187

‏می باشد. از ضعف عقول و دیده ها است که ظلمت را در مقابل نور، چیزی می بینند.‏‎ ‎‏مثلاً اگر آفتاب اشراق نور کرده و نور از روزنه ها تابید، انسان چندین نور می بیند در‏‎ ‎‏صورتی که اگر بتواند با قدرت عقل به صرف نور نگاه کند و این میانه ها را که عدم نور‏‎ ‎‏بوده و چیز دیگری نیست در نظر آورد و این حدود را که عدم محض است، الغا نماید‏‎ ‎‏بیش از یک حقیقت نوریه نخواهد دید؛ چنانکه اگر به بیرون از اتاق می رفت یک‏‎ ‎‏حقیقت می دید و اگر این پنجره ها را خراب می کرد یک نور می دید و باز اگر کسی‏‎ ‎‏شب با فانوسی از وسط خیابانی که درختانی در کنار آن است برود، به کنار هر درختی‏‎ ‎‏که می رسد می بیند درخت مقابلش سایه نداشته و درختان دیگر سایه دارند و وقتی‏‎ ‎‏حرکت می کند می بیند سایه ها در حرکت است.‏

‏و همچنین اگر در آفتاب راه بروی و آفتاب مثلاً از جانب مشرق بدرخشد و قامت‏‎ ‎‏رسای تو مقابل شعاع آفتاب بوده و نور آفتاب به قد و بالای تو افتاده باشد، از طرف‏‎ ‎‏مخالف سایه ای پیدا می شود، وقتی حرکت می کنی می بینی آن سایه نیز با تو در حرکت‏‎ ‎‏است و گمان می کنی که آن سایه چیزی است که با تو مرافقت و مصاحبت می نماید در‏‎ ‎‏صورتی که چیزی نیست و عدم النور است و مقابل تو خالی از نور است. یک قدم که‏‎ ‎‏برمی داری نور بدون مانع تابیده و بدنت مانع از تابیدن نور به قدم جلوتر می شود به‏‎ ‎‏طوری که اگر ملتفت باشی و بتوانی به اصل نور نگاه کنی، یک نور می بینی و این حد‏‎ ‎‏چیزی نیست که موجب تکثر باشد، یک هویت واحد بسیط و ابسط است که غیر آن‏‎ ‎‏هویت چیزی نیست.‏

‏نگویید: اگر سرتاسر عالم یک هویت و یک جلوه و یک ظهور انبساطی است،‏‎ ‎‏دیگر تجدد معنی ندارد که این دسته بروند و دستۀ دیگر از دنبال بیایند.‏

‏زیرا باز این خیال و وهم است، اگر آینه ای را داخل اتاقی گذاشته و آفتاب از‏‎ ‎‏روزنه ای در آن اتاق بتابد، این نور که مستقیماً نمی تواند به پشت دیوار بتابد، می توان‏‎ ‎‏آن را از طریق آینۀ داخل اتاق و آینه های دیگر به پشت دیوار تاباند و در این نظر کثرت‏‎ ‎‏و تقدم و تأخر و اول و آخر دیده می شود، ولی اگر بتوان به ذات نور نگاه کرد و نظر را‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 188

‏به صرف النور رساند به طوری که این خلوّ نظر به انسان تکثر را ننماید ـ به بیان دیگر‏‎ ‎‏اگر تمام آینه ها شکسته شود ـ یک نور دیده می شود و تقدم و تأخر و اول و آخر و‏‎ ‎‏مقدم و تالی در بین نبوده و یک هویت خواهد بود، ولی قوت نظر لازم است که انسان‏‎ ‎‏این تکثر را بردارد.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 189