مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
صرافت و ذو مراتب بودن ذات‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

صرافت و ذو مراتب بودن ذات‌

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

صرافت و ذو مراتب بودن ذات‌

صرافت و ذو مراتب بودن ذات

‏مقدمۀ دیگر این است که وقتی چیزی صرف و صاحب مراتب باشد، مرتبۀ صرف‏‎ ‎‏حافظ مراتب دیگر بوده و علت آن وجود صاحب مراتب مخلوط و غیرصرف،‏‎ ‎‏حقیقت ذات تشکک و ذات مراتب خواهد بود. و چیزی که در دار تحقق، صرف و‏‎ ‎‏صاحب مراتب باشد غیر حقیقت وجود نیست.‏

‏اما اینکه حقیقتی غیر حقیقت وجود نیست با مقدمۀ اصالت وجود ثابت شد.‏

‏اما اینکه حقیقت وجود صرف است و از نظر شدت و ضعف مراتب مختلف دارد‏‎ ‎‏و خداوند تبارک و تعالی صرف الوجود است و بقیۀ وجودات وجود مخلوط می باشند‏‎ ‎‏و وقتی چیزی صرف و صاحب مراتب باشد، مرتبۀ صرف، تمام علت مراتب نازله‏‎ ‎‏و واجد آنهاست، برهانش این است که: از صادر اول و عقل گرفته تا بقیۀ مراتب‏‎ ‎‏عوالم عقل و ملکوت و طبیعت، وجودات ممکنه می باشند؛ زیرا مفهوم عقل مثلاً‏‎ ‎‏غیر از مفهوم وجود است و نمی توان گفت عقل عین وجود است؛ چنانکه نمی توان‏‎ ‎‏گفت انسان عین وجود است و قضیۀ حمل «الوجود موجود» غیر از قضیۀ‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 211

‏حمل «الانسان موجود» یا «العقل موجود» می باشد.‏

‏بعد از روشن شدن این مطلب که مفهوم عقل و انسان و همچنین تا آخرین درجۀ‏‎ ‎‏سلسلۀ نظام عالم، غیر از مفهوم وجود است، اکنون تغایر مصداقی آنها را نیز اثبات‏‎ ‎‏می نماییم.‏

‏حمل موجود بر انسان، حمل بالذات نیست؛ زیرا موجود بالذات، وجود است و‏‎ ‎‏انسان بالعرض موجود است ـ کما ستعرف ـ به خلاف حمل در «الله موجود» که مانند‏‎ ‎‏حمل در «زیدٌ زیدٌ» بوده و محمول حقیقةً عین موضوع می باشد.‏

‏بنابراین: اگر بگوییم: «الله موجود» مثل این است که بگوییم: «الوجود موجود»؛‏‎ ‎‏زیرا «الله» مانند انسان از حدی که مقابل وجود باشد حکایت نمی کند بلکه الله و‏‎ ‎‏موجود و عالم و قادر و مدرک همه از یک ذات، حکایت می نمایند. «الرحمن، الرحیم،‏‎ ‎‏القادر، العالم هو الموجود» و حمل موجود بر اینها بالذات می باشد ولی حمل موجود‏‎ ‎‏بر انسان ثانیاً و بالعرض بوده و اولاً و بالذات بر وجود محمول می باشد.‏

‏والحاصل: در «الانسان موجودٌ»، محمول عین موضوع نیست، ولی در «الله‏‎ ‎‏موجودٌ» و «زیدٌ زیدٌ» محمول عین موضوع است؛ زیرا در اوّلی موضوع و محمول از‏‎ ‎‏دو چیز مباین با یکدیگر حکایت نموده، ولی در دومی موضوع و محمول هر دو از‏‎ ‎‏یک هویت حکایت می کنند.‏

‏البته هویت هر معلولی، معلولیت است، و هویت علت هم علیت است و علت‏‎ ‎‏مقتضی و جاعل ذات معلول بوده و جعل به ذات و وجود و حیثیت تحصّلیه و متحققۀ‏‎ ‎‏معلول می خورد؛ گرچه از احکام معلولیت این است که فاقد کمال مرتبۀ علت خود‏‎ ‎‏می باشد. پس قهراً در معلول یک جهت وجدان و یک جهت فقدان خواهد بود؛ جهت‏‎ ‎‏وجدان عبارت از جهت تحصلی و تحققی است که جعل به او خورده است و جهت‏‎ ‎‏فقدان جهت عدم کمال مرتبۀ علت است و به حکم سنخیت بین علت و معلول،‏‎ ‎‏حقیقت و هویتی از علت متحقق می شود که واجد مرتبه ای از کمال بوده و دارای‏‎ ‎‏چیزی باشد که از جنس حقیقت علت است ولو به نحو کمال و تمام در علت نباشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 212