مقصد سوم الهیات
چگونگی ربط حادث به قدیم
تقریر مجدد از پاسخ صدر المتألهین
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تقریر مجدد از پاسخ صدر المتألهین

فریده سوم افعال حقّ تعالی / غرر فی ربط الحادث بالقدیم

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تقریر مجدد از پاسخ صدر المتألهین

تقریر مجدد از پاسخ صدر المتألهین

‏اما مسلک آخوند که به حرکت جوهریه قائل است این است که ایشان علاوه بر‏‎ ‎‏حرکت افلاک، قائل به حرکت در ذات و جوهر هر چیزی است که هر برگ و سنگ و‏‎ ‎‏خاک و حیوان و انسانی، یک حرکت مخصوص به خود دارد.‏

‏و به عبارت دیگر: هر یک از این موجودات جزئیه، زمان جزئی مختص به خود‏‎ ‎‏دارند؛ زیرا زمان عبارت از امتداد حرکت است، یعنی اجزاء زمان با حرکت منطبق‏‎ ‎‏است و از آن منتزع می شود و چون هر چیزی حرکت دارد، پس هر چیزی زمان دارد؛‏‎ ‎‏گرچه زمان، زمان جزئی باشد. خلاصه ما می بینیم هر وجودی از این موجوداتی که‏‎ ‎‏مشاهَد ماست زمان صغر و طفولیت و زمان شباب و زمان کهولت و پیری و فرسودگی‏‎ ‎‏دارد؛ چه جماد یا نبات و یا انسان باشد.‏

‏البته تأثیر حرکت افلاک بر روی عالم اجسام زمینی و گذشتن شب و روز در‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 391

‏کهولت و طفولیت، خیلی معلوم نیست. بلی می بینیم که موجودی حرکت می کند و از‏‎ ‎‏یک وجب بودن به یک ذرع شدن می رسد و از نقص رو به کمال می گذارد و از قصر‏‎ ‎‏رو به طول حرکت می کند.‏

‏منتها حرکت موجودات عالم طبیعت، حد دارد و سرانجام به حدی که منتهی الیه‏‎ ‎‏اوست می رسد. مثلاً حرکت زید از طفولیت تا کهولت است و یا حرکت فلان درخت،‏‎ ‎‏مثلاً از درون دانه تا حد ده ذرعی است و بعد از آنکه به کمال خود رسید در حرکت او‏‎ ‎‏وقفه حاصل می شود و می پوسد و از بین می رود. پس این حرکات، حادث و متغیر‏‎ ‎‏است و نمی تواند به قدیم مرتبط باشد.‏

‏ولی یک حرکت دیگری است که آن حرکت طبع کل است، یعنی عالم اجسام روی‏‎ ‎‏هم رفته یک طبع دارد که رو به کمال در حرکت است و حرکت در جوهر آن است،‏‎ ‎‏لیکن این حرکت دیگر از طرف اول و آخر حد ندارد. نبات گرچه در حد نباتی خود‏‎ ‎‏حرکت محدود دارد ولی در حرکت طبع کل ـ که به صورت نباتی آن مربوط نیست،‏‎ ‎‏بلکه به ماده اش ربط دارد ـ محدودیت ندارد و لذا بعد از اینکه نبات، حرکت در‏‎ ‎‏صورت نباتی را تمام کرد، ساکن نیست، بلکه در جوهرش حرکت دارد؛ گرچه از‏‎ ‎‏حرکت در نباتیت فارغ شده است.‏

‏و بالجمله: این طبع کل است که از نقص رو به کمال حرکت دارد و لذا وارد عالم‏‎ ‎‏برزخ می شود و همین عالم طبیعت است که با رو به کمال رفتن در سایۀ حرکت‏‎ ‎‏جوهری، به عالم برزخ می رسد و حقیقت جوهریه اش برزخی می شود و سرانجام‏‎ ‎‏قیامتی برپا می شود.‏

‏والحاصل: نحوۀ وجود طبع کل، وجودی است که به این نحو در حرکت است‏‎ ‎‏و از نقص رو به کمال می رود و این حرکت ابدی و ازلی است، یعنی هرچه عقل‏‎ ‎‏ما، قدم به جلو بگذارد و همچنین هرچه قدم به بعد بگذارد، این طبع کل هم‏‎ ‎‏هست و دائماً در جوهر آن حرکت است. بلی، معنای قدیم بودن طبع کل این نیست‏‎ ‎‏که قدم آن مانند قدم باری باشد که در رتبۀ او و هم دوش با او باشد، بلکه سِمَت‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 392

‏آن معلولیت است ولیکن از علت قدیم منفک نیست.‏

‏بنابراین: نمی توان اشکال کرد که چگونه علت قدیم بود ولی متعلق ارادۀ او نبود و‏‎ ‎‏سپس علت اراده کرد، تا ربط بین آن دو تصحیح نشود بلکه متعلق اراده هم بوده است،‏‎ ‎‏منتها نحوۀ وجود آن به گونه ای است که دارای تغیر و حدوث است و آناً فآناً متجدد‏‎ ‎‏می شود ولیکن یک حقیقت است و چنانکه قبلاً شرح دادیم که اصل وجود عقل اول از‏‎ ‎‏علت صادر شده است ولی نقص نسبت به علت، ذاتی آن است و نقص از مبدأ صادر‏‎ ‎‏نشده است، همچنین در ما نحن فیه اصل وجود که دائمی است از علت صادر شده و‏‎ ‎‏علاوه بر آن تغیر و حدوثِ وجود، صادر نشده است. و چون حرکت طبع کل دائمی‏‎ ‎‏است، موجودات هم به تبع آن، حرکت دائمی دارند و از اینجاست که می بینیم‏‎ ‎‏موجودات حرکات موقّته دارند؛ زیرا اصل مادۀ آنها در طبع کل هست ولذا حرکت در‏‎ ‎‏صورت نوعیۀ آنها هم تابع آن حرکت طبع کل است، پس این حرکات به حرکت طبع‏‎ ‎‏کل و به واسطۀ آن به علل سابق مربوط است. آنچه بیان شد، خلاصۀ پاسخ بنابر مسلک‏‎ ‎‏آخوند بود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 393