مقصد سوم الهیات
بیان صفات ذات و صفات زاید بر ذات
صفات سلبیه عین ذات نیستند
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

صفات سلبیه عین ذات نیستند

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ أیّاً من النعوت عین و أیّاً منها زائد؟

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

صفات سلبیه عین ذات نیستند

صفات سلبیه عین ذات نیستند

‏قبلاً گفتیم آن قسم از اقسام اربعۀ صفات که سلبی است و معنای عدمی دارد،‏‎ ‎‏نمی تواند عین ذات حضرت حق باشد؛ زیرا اگر معنای عدمی یا سلبی جزء ذات او‏‎ ‎‏باشد، حتماً در ذات جهت عدمی پیدا می شود در صورتی که واجب الوجود من جمیع‏‎ ‎‏الجهات کامل بوده و وجود شدید غیر محدود و غیرمتناهی است.‏

‏و اما مفاهیم هم با تکثری که دارند عین ذات نبوده، بلکه یک هویت بسیطۀ مطلق و‏‎ ‎‏صرف الوجود هست بدون اینکه حیثیات متخالفۀ متکثره در او باشد؛ زیرا بنابر اصالة‏‎ ‎‏الوجود در دار تحقق بیش از این حقیقت صرفه نیست، و هرچه هست از کمالات‏‎ ‎‏وجود است و الوجود کل الکمال و الکمال کل الوجود.‏

‏و بعبارة اخری: الکمال کله الوجود و الوجود کله الکمال و چون ما هو المتحقق فی‏‎ ‎‏الخارج صرف الوجود است، عقل به این اعتبار صفت «انّه موجود» را انتزاع می نماید و‏‎ ‎‏چون علم عبارت از انکشاف اشیاء نزد عالم بوده و این هویت به همان حقیقت صرفۀ‏‎ ‎‏خویش، اشیاء نزد او منکشف است پس این هویت کل العلم است و همچنین عقل از‏‎ ‎‏آن حقیقت صرفه به اعتبار هویت متحقق در خارج آن، «انّه ثابت» و «انّه حیّ» را انتزاع‏‎ ‎‏می کند و مفاهیم کمالیه بکثرتها و بحیثیاتها المختلفه برای او ثابت می باشند.‏

‏البته ثبوت مفاهیم کمالیه برای آن حقیقت صرفه به گونه ای نیست که زاید بر ذات‏‎ ‎‏او باشند ولکن ثبوت آنها برای او به نحو تعارف نیست، بلکه به نحو حقیقت است به‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 115

‏طوری که بیان شد. و همچنین ثبوت آنها برای وی به نحو ترادف نیز نیست، بلکه با‏‎ ‎‏حفظ مغایرت مفهومی، مصداق همۀ آنها یک هویت مطلقۀ بسیطه و صرف الکمال و‏‎ ‎‏کل الکمال و صرف الوجود است.‏

‏و اوصاف اضافیۀ محضه، مانند ابوّت و بنوّت که صرف اعتبار می باشند برای او‏‎ ‎‏ثابت نیستند؛ نه به گونه ای که عین ذات باشند و نه به طوری که خارج از ذات باشند.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 116