مقصد سوم الهیات
بحثی پیرامون جبر و تفویض
جبر و تفویض و مراد از آن دو
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

جبر و تفویض و مراد از آن دو

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی عموم قدرته تعالی لکلّ شی‌ء خلافاً للثنویة و المعتزلة / بیان عمومیت قدرت باری تعالی‌

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

جبر و تفویض و مراد از آن دو

جبر و تفویض و مراد از آن دو

‏اکنون باید عقیدۀ جبری ها را بیان کرد:‏

‏عده ای از عقلای عالم برای تنزیه و تقدیس حق ازشرک در افعال و به خاطر ظواهر‏‎ ‎‏کثیری از آیات، مانند: ‏‏«‏وَمَا رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَلٰکِنَّ اللّٰهَ رَمَی‏»‏‎[1]‎‏ و ‏‏«‏یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ‎ ‎یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ‏»‏‎[2]‎‏ و غیر اینها از آیاتی که بر این مطلب دال است، و اخبار مثل:‏‎ ‎‏«لا حول و لا قوّة إلاّ بالله»‏‎[3]‎‏ معتقدند بین اشیاء معلولیت و علیت نبوده و مبدأ همه‏‎ ‎‏چیز یک وجود واجب با قدرت است و از سایر اشیاء سلب قدرت نموده و هیچ فعلی‏‎ ‎‏را هم از انسان نمی دانند.‏‎[4]‎

‏مثلاً اینها قائل شده اند به اینکه خداوند عالم جرم شمس را خلق فرموده است‏‎ ‎‏بدون اینکه ضوء و احراق و حرارت از آنِ شمس باشد، بلکه خداوند پشت سر شمس‏‎ ‎‏یک نور و یک حرارت هم خلق فرموده است و آنها اصلاً به شمس ربطی ندارد.‏

‏بلی، انسان جاهل غافل گمان می کند حرارت و ضوء و شعاع از شمس است و یا‏‎ ‎‏خداوند نار را خلق فرموده و عادة الله جرت بر اینکه عقب نار، احراق را ایجاد فرماید.‏

‏برای توضیح بیشتر مطلب می گوییم: اینها می گویند خداوند حرارت و نار را مثلاً‏‎ ‎‏در عرض هم خلق کرده است بدون اینکه علیت و معلولیتی بین آنها باشد. بلی نار‏‎ ‎‏محل برای خلق حرارت از جانب خدا است ولی حرارت از نار نیست؛ چنانکه‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 310

‏خداوند در قضیۀ خلیل الرحمان پشت سر نار، گُل خلق فرمود.‏

‏والحاصل: هیچ فعلی از هیچ کسی صادر نمی شود و تمام اشیاء را بدون واسطه،‏‎ ‎‏خدا خلق فرموده است و صدور افعال از اشیاء مثل این است که کسی باری را حمل‏‎ ‎‏کند و شما او را نبینید و کسی هم به دروغ دست زیر بار گرفته بدون اینکه سنگینی بار‏‎ ‎‏روی دست او باشد و شما چون غیر او را نمی بینی از روی غفلت می گویی؛ بار را او‏‎ ‎‏حمل می کند.‏

‏پس همۀ اشیاء و همچنین صفات و افعال، هر یک به نحو استقلال مخلوق خداوند‏‎ ‎‏می باشند، منتها شخص جاهل گمان می کند که انسان موجد افعال است و حال آنکه او‏‎ ‎‏محل خلق افعال از سوی خداست و در تمام اشیاء قضیه این گونه است و اختصاصی به‏‎ ‎‏عباد ندارد و اگر حدقۀ چشم را باز کنیم در عالم هیچ چیزی مبدأ چیز دیگری نیست و‏‎ ‎‏اگر حدقۀ دیده را کوچک کنیم بحث در افعال عباد واقع می شود.‏

‏پس جوهرۀ مسلک در تمام اشیاء است، ولی چون متکلمین از عباد بحث می کنند؛‏‎ ‎‏لذا بحث را در افعال عباد طرح کرده اند.‏‎[5]‎

‏در مقابل، طایفۀ دیگری گفته اند: قضیه به نحو تفویض و تسلیم امر است و معنای‏‎ ‎‏تفویض این است که اشیاء در ایجاد مستقل هستند،‏‎[6]‎‏ مانند این است که آدم ساعتی را‏‎ ‎‏کوک کند و آن ساعت دو روز و یا یک هفته خودش کار کند و مثل قضیۀ بنا و بنّاست‏‎ ‎‏که اگر ـ نعوذ بالله ـ خدا بمیرد باز این اشیاء به آن نحوی که از آنها آثار و افعال بروز‏‎ ‎‏می کرد، بروز خواهد کرد. بلی آنچه برای خداست این است که موضوع را افناء کند و‏‎ ‎‏الاّ مادامی که موضوع باقی است، خودش مستقل در تأثیر است.‏

‏آنچه ما عقیده داریم همان ‏‏«لاجبر ولا تفویض بل أمر بین الأمرین»‏‏ است و در‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 311

‏اخبار وقتی سؤال از جبر و تفویض به میان می آید، حضرات آن دو را نفی کرده‏‎ ‎‏و می فرمایند: غیر از آنها چیزی است که اوسع از زمین تا آسمان است و آن امر‏‎ ‎‏اوسع که در تمام اشیاء جاری است آنچه اهل جبر گفته اند نبوده و آنچه مفوّضه‏‎ ‎‏گفته اند نیز نمی باشد.‏‎[7]‎

‏بعضی از دراویش گویند: تفویض امر به علی  ‏‏علیه السلام‏‏ شده است، و بعضی گفته اند:‏‎ ‎‏تفویض امر به عقل اول شده است.‏‎[8]‎

‏ما در این باب به چیزی جز ابطال دو مذهب، اعتقاد نداریم که بعد از ابطال آنها‏‎ ‎‏عقیدۀ به امر بین الامرین ثابت می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 312

  • )) انفال (8): 17.
  • )) فاطر (35): 8.
  • )) اصول کافی، ج 2، ص 521، حدیث 1 و 2 ؛ توحید صدوق، ص 242، حدیث 3.
  • )) رجوع کنید به: نقد المحصل، ص 60؛ شرح مواقف، ج 4، ص 180؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 105 و 223 ـ 247.
  • )) رجوع کنید به: نقد المحصل، ص 325؛ شرح مواقف، ج 4، ص 180 و ج 8، ص145؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 105 و 223.
  • )) رجوع کنید به: نقد المحصل، ص 325 و 328 ـ 333؛ شرح مواقف، ج 8، ص 146 و 154 ـ 159؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 223 و 248 ـ 262.
  • )) اصول کافی، ج 1، ص 159، حدیث 9 و 11؛ توحید صدوق، ص 360، حدیث 3.
  • )) رجوع کنید به: مرآة العقول، ج 2، ص 206.