مسلک چهارم در حل اشکال
مسلک دیگر نیز در جواب اشکال هست و آن این است: سابقاً عقیدۀ مشائین در وجه صدور کثرات از واحد را توضیح دادیم و گفتیم که از عقول، افلاک صادر شده است و در عقل به اعتباراتی از قبیل تعقل مبدأ و تعقل امکان ذاتی خود و تعقل وجود ناقص خویش، کثرت وجود دارد و خلاصه جهات اربعه یا ثلاثه در عقل وجود دارد.
فلک دارای نفس فلکیه و جسم ـ یعنی هیولی و صورت ـ است و حرکت فلک به واسطۀ نفس فلکیه است که دارای شوق ذاتی به کمال است و تغیر و تجدد در نفس فلکیه و ارادۀ آن، عیبی نداشته و مانعی ندارد؛ زیرا فلک صاحب هیولی است و چون
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 394
هیولی دارد قابل تجدد و تغیر است و همان گونه که نفس فلک معلول عقل است ماده و هیولای آن نیز، و صورت آن هم معلول او می باشد و چون عقل از ازل معلول لاینفک مبدأ می باشد، فلک هم در ازل معلول لاینفک عقل بوده است، منتها قدمت این معلولها به میزان قدمت مبدأ المبادی نیست، بلکه قدمت آنها به این نحو است که آنها در رتبۀ مبدأ المبادی و علة العلل نیستند ولی این چنین نیست که برهه ای گذشته باشد تا آنها موجود شده باشند، پس عقل به مبدأ و فلک به عقل مربوط است. منتها ماهیت فلک صاحب نفس و هیولی است و چیزی که هیولی داشته باشد نه تنها تجدد بر او محال نیست بلکه بلامانع است.
اگر از این جهت اشکال شود که چطور فلک که قابل تجدد، و نفس فلکیه که قابل تغیر است، به عقل مربوط است و این همان اشکالی است که می خواستیم از آن فرار کنیم که چگونه متغیر به ثابت ربط دارد؟
در جواب خواهیم گفت: اشکال این بود که اگر معلول حادث باشد و بعد از زمانی حاصل شود در صورتی که علت آن ارادۀ ازلیه باشد، تخلف معلول از علت لازم می آید و حال آنکه در اینجا این اشکال لازم نمی آید؛ زیرا چنانکه گفتیم فلک با عقل بوده است، البته در رتبۀ او نیست، بلکه در رتبۀ معلولیت قرار دارد.
اما اینکه چون فلک دارای هیولی است تغیر در آن امکان دارد ولی عقل تغیر ندارد؛ چون هیولی ندارد، پس چگونه متغیر به غیر متغیر ارتباط دارد؟
در جواب آن به نکتۀ دقیقی می پردازیم و آن اینکه: تغیر، جهت وجودی نیست تا بنابر طریقۀ مشائین با ثابت سنخیت نداشته باشد، بلکه تغیر جهت عدمی است، و وقتی فلک متغیر شد، به واسطۀ ارادۀ متغیر او، از او حرکت تولید شده و عالم حادثات و متغیرات به او مربوط می باشد. خلاصه با قبول طریقۀ مشائین در کیفیت حصول کثرت، شبهه ای به وجود می آید و آن ربط حادث به قدیم است. مرکز و محور شبهه این است که موجود مجرد قابل تغیر نیست و تغیر با اصل تجرد منافی است؛ زیرا معنای تغیر این است که یک اصل محفوظی هست که دوام دارد و به واسطۀ قابلیت آن،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 395
حالاتی بر آن طاری می گردد؛ چون باید اصل محفوظ، استعداد قبول و پذیرش حالات را داشته باشد، لذا متغیر، ماده ـ که عبارت از هیولی است ـ لازم دارد تا در تمام حالات، اصل محفوظ باشد و تغیر محقق شود و الاّ اگر انوجاد و انعدام باشد و تشابک عدم با وجود حاصل گردد، یعنی وجودی موجود باشد و بعد عدم صرف گردد، و اصل محفوظی در کار نباشد، بلکه موجود دیگری از نو به وجود آید، تغیر معنی نخواهد داشت؛ چون تغیر به یک اصل محفوظ ـ که برای انفعالات و حالات، قابل و مستعد است ـ نیازمند است و از طرفی هیولی از ابتدای وجود با صورت ملازم است و هیولی با صورت عبارت از جسم است. بنابراین اگر در چیزی تغیر حاصل شود متغیر بودن آن با جسم بودن آن مساوق است.
والحاصل: با فرض تغیر، مجرد از تجرد خود بیرون می رود، پس اگر موجودی دارای هیولی و صورت باشد تغیر و تجدد اراده بر آن مانعی ندارد و لذا گرچه مبنای آخوند، یعنی حرکت جوهری را هم باطل بدانیم، در ربط متغیر به قدیم بنابر طریقۀ مشائین در کیفیت حصول کثرت در عالم، ایرادی وجود ندارد؛ زیرا با جهات متکثره ای که در عقل هست برای فلک نفسی و صورتی و هیولی و ماده ای حاصل شده است و چنانکه در طبیعیات خواهد آمد، حرکت دوریۀ فلک به ارادۀ نفسانیۀ فلک مستند می باشد و چون فلک دارای هیولی است تغیر در او مانعی ندارد و لذا به واسطۀ تغیر اراده اش، این حرکت متجدده به او نسبت داده می شود و به عقل نسبت داده نمی شود. و مواد عالم به واسطۀ حرکت به سبب فیضی که از عقل فعال بحول الله و قوّته به فلک افاضه می شود ـ که آن افاضه هم قدیم زمانی است ـ قرب و بعد پیدا می کنند و چون قوت و ضعف استعدادها برای پذیرش و قبول صور به قرب و بعد به فیض بستگی دارد؛ لذا البسه و صور، طبق استعدادها از فیضی که قدیم زمانی است اخذ می شود. از این رو تغیرات و تجددات به حرکت فلک و حرکت فلک به ارادۀ نفسانیۀ آن مربوط است و خود فلک هم موجودی است که دارای قدم زمانی است و نفس و جسم آن به قدمت زمانی از عقل که به مبدأ مربوط است صادر شده اند. پس
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 396
ربط متغیر به ثابت بدون اشکال خواهد بود چنانکه اشکال ربط حادث به قدیم نیز رفع خواهد شد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 397