مقصد سوم الهیات
چگونگی ربط حادث به قدیم
مسلک چهارم در حل اشکال
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مسلک چهارم در حل اشکال

فریده سوم افعال حقّ تعالی / غرر فی ربط الحادث بالقدیم

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

مسلک چهارم در حل اشکال

مسلک چهارم در حل اشکال

‏مسلک دیگر نیز در جواب اشکال هست و آن این است: سابقاً عقیدۀ مشائین در‏‎ ‎‏وجه صدور کثرات از واحد را توضیح دادیم و گفتیم که از عقول، افلاک صادر شده‏‎ ‎‏است و در عقل به اعتباراتی از قبیل تعقل مبدأ و تعقل امکان ذاتی خود و تعقل وجود‏‎ ‎‏ناقص خویش، کثرت وجود دارد و خلاصه جهات اربعه یا ثلاثه در عقل وجود دارد.‏

‏فلک دارای نفس فلکیه و جسم ـ یعنی هیولی و صورت ـ است و حرکت فلک به‏‎ ‎‏واسطۀ نفس فلکیه است که دارای شوق ذاتی به کمال است و تغیر و تجدد در نفس‏‎ ‎‏فلکیه و ارادۀ آن، عیبی نداشته و مانعی ندارد؛ زیرا فلک صاحب هیولی است و چون‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 394

‏هیولی دارد قابل تجدد و تغیر است و همان گونه که نفس فلک معلول عقل است ماده و‏‎ ‎‏هیولای آن نیز، و صورت آن هم معلول او می باشد و چون عقل از ازل معلول لاینفک‏‎ ‎‏مبدأ می باشد، فلک هم در ازل معلول لاینفک عقل بوده است، منتها قدمت این معلولها‏‎ ‎‏به میزان قدمت مبدأ المبادی نیست، بلکه قدمت آنها به این نحو است که آنها در رتبۀ‏‎ ‎‏مبدأ المبادی و علة العلل نیستند ولی این چنین نیست که برهه ای گذشته باشد تا آنها‏‎ ‎‏موجود شده باشند، پس عقل به مبدأ و فلک به عقل مربوط است. منتها ماهیت فلک‏‎ ‎‏صاحب نفس و هیولی است و چیزی که هیولی داشته باشد نه تنها تجدد بر او محال‏‎ ‎‏نیست بلکه بلامانع است.‏

‏اگر از این جهت اشکال شود که چطور فلک که قابل تجدد، و نفس فلکیه که قابل‏‎ ‎‏تغیر است، به عقل مربوط است و این همان اشکالی است که می خواستیم از آن فرار‏‎ ‎‏کنیم که چگونه متغیر به ثابت ربط دارد؟‏

‏در جواب خواهیم گفت: اشکال این بود که اگر معلول حادث باشد و بعد از زمانی‏‎ ‎‏حاصل شود در صورتی که علت آن ارادۀ ازلیه باشد، تخلف معلول از علت لازم‏‎ ‎‏می آید و حال آنکه در اینجا این اشکال لازم نمی آید؛ زیرا چنانکه گفتیم فلک با عقل‏‎ ‎‏بوده است، البته در رتبۀ او نیست، بلکه در رتبۀ معلولیت قرار دارد.‏

‏اما اینکه چون فلک دارای هیولی است تغیر در آن امکان دارد ولی عقل تغیر ندارد؛‏‎ ‎‏چون هیولی ندارد، پس چگونه متغیر به غیر متغیر ارتباط دارد؟‏

‏در جواب آن به نکتۀ دقیقی می پردازیم و آن اینکه: تغیر، جهت وجودی نیست تا‏‎ ‎‏بنابر طریقۀ مشائین با ثابت سنخیت نداشته باشد، بلکه تغیر جهت عدمی است، و وقتی‏‎ ‎‏فلک متغیر شد، به واسطۀ ارادۀ متغیر او، از او حرکت تولید شده و عالم حادثات و‏‎ ‎‏متغیرات به او مربوط می باشد. خلاصه با قبول طریقۀ مشائین در کیفیت حصول‏‎ ‎‏کثرت، شبهه ای به وجود می آید و آن ربط حادث به قدیم است. مرکز و محور شبهه‏‎ ‎‏این است که موجود مجرد قابل تغیر نیست و تغیر با اصل تجرد منافی است؛ زیرا‏‎ ‎‏معنای تغیر این است که یک اصل محفوظی هست که دوام دارد و به واسطۀ قابلیت آن،‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 395

‏حالاتی بر آن طاری می گردد؛ چون باید اصل محفوظ، استعداد قبول و پذیرش حالات‏‎ ‎‏را داشته باشد، لذا متغیر، ماده ـ که عبارت از هیولی است ـ لازم دارد تا در تمام حالات،‏‎ ‎‏اصل محفوظ باشد و تغیر محقق شود و الاّ اگر انوجاد و انعدام باشد و تشابک عدم با‏‎ ‎‏وجود حاصل گردد، یعنی وجودی موجود باشد و بعد عدم صرف گردد، و اصل‏‎ ‎‏محفوظی در کار نباشد، بلکه موجود دیگری از نو به وجود آید، تغیر معنی نخواهد‏‎ ‎‏داشت؛ چون تغیر به یک اصل محفوظ ـ که برای انفعالات و حالات، قابل و مستعد‏‎ ‎‏است ـ نیازمند است و از طرفی هیولی از ابتدای وجود با صورت ملازم است و هیولی‏‎ ‎‏با صورت عبارت از جسم است. بنابراین اگر در چیزی تغیر حاصل شود متغیر بودن‏‎ ‎‏آن با جسم بودن آن مساوق است.‏

‏والحاصل: با فرض تغیر، مجرد از تجرد خود بیرون می رود، پس اگر موجودی‏‎ ‎‏دارای هیولی و صورت باشد تغیر و تجدد اراده بر آن مانعی ندارد و لذا  گرچه مبنای‏‎ ‎‏آخوند، یعنی حرکت جوهری را هم باطل بدانیم، در ربط متغیر به قدیم بنابر طریقۀ‏‎ ‎‏مشائین در کیفیت حصول کثرت در عالم، ایرادی وجود ندارد؛ زیرا با جهات‏‎ ‎‏متکثره ای که در عقل هست برای فلک نفسی و صورتی و هیولی و ماده ای حاصل شده‏‎ ‎‏است و چنانکه در طبیعیات خواهد آمد، حرکت دوریۀ فلک به ارادۀ نفسانیۀ فلک‏‎ ‎‏مستند می باشد و چون فلک دارای هیولی است تغیر در او مانعی ندارد و لذا به واسطۀ‏‎ ‎‏تغیر اراده اش، این حرکت متجدده به او نسبت داده می شود و به عقل نسبت داده‏‎ ‎‏نمی شود. و مواد عالم به واسطۀ حرکت به سبب فیضی که از عقل فعال بحول الله و‏‎ ‎‏قوّته به فلک افاضه می شود ـ که آن افاضه هم قدیم زمانی است ـ قرب و بعد پیدا‏‎ ‎‏می کنند و چون قوت و ضعف استعدادها برای پذیرش و قبول صور به قرب و بعد به‏‎ ‎‏فیض بستگی دارد؛ لذا البسه و صور، طبق استعدادها از فیضی که قدیم زمانی است‏‎ ‎‏اخذ می شود. از این رو تغیرات و تجددات به حرکت فلک و حرکت فلک به ارادۀ‏‎ ‎‏نفسانیۀ آن مربوط است و خود فلک هم موجودی است که دارای قدم زمانی است و‏‎ ‎‏نفس و جسم آن به قدمت زمانی از عقل که به مبدأ مربوط است صادر شده اند. پس‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 396

‏ربط متغیر به ثابت بدون اشکال خواهد بود چنانکه اشکال ربط حادث به قدیم نیز رفع‏‎ ‎‏خواهد شد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 397