مقصد سوم الهیات
چگونگی ربط حادث به قدیم
تطبیق مطلب با متن کتاب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تطبیق مطلب با متن کتاب

فریده سوم افعال حقّ تعالی / غرر فی ربط الحادث بالقدیم

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تطبیق مطلب با متن کتاب

تطبیق مطلب با متن کتاب

‏اینک به معنای تحت اللفظی غرر ربط حادث به قدیم می پردازیم: سبب حادث،‏‎ ‎‏حادث است و اگر سبب حادث، حادث نباشد باید حادث و مسبَّب هم طول دهر‏‎ ‎‏لابث و قدیم باشد، و این خلف است؛ زیرا مسبّب، حادث فرض شده بود، پس‏‎ ‎‏هنگامی که مسبب حادث بود باید سبب هم حادث باشد و به آن سبب نقل کلام‏‎ ‎‏می کنیم و هکذا الی غیر النهایه حوادث غیر متناهی و مجتمع در وجود و مترتب بر‏‎ ‎‏یکدیگر لازم می آید و این تسلسل است که باطل است. لیکن علاوه بر عدم تناهی‏‎ ‎‏سلسلۀ حوادث، تخلف مسبَّب از سبب قدیم نیز لازم می آید و حال آنکه به واسطۀ‏‎ ‎‏دلیل و برهان باید تمام ممکنات و حوادث به واجب منتهی شوند و تخلف مسبب از‏‎ ‎‏سبب جایز نیست. این اصل شبهه است.‏

‏و اما جواب آن این است که حکما قائل شده اند و مقول قول ایشان دو بیت بعدی‏‎ ‎‏است یعنی:‏

‏ ‏

حرکة دوریة تجدّدت  ‎ ‎نسبها و ذاتها قد ثبتت

کما بثابت ثباتها ارتبط  ‎ ‎کان لحادث حدوثها وسط

‏ ‏

‏نسبت حرکت دوریۀ فلک متجدد می شود و ذات حرکت ثابت است؛ زیرا چنین‏‎ ‎‏گفته اند که: در هر حرکتی امر واحد بسیط مستمری است که آن توسط بین مبدأ و منتها‏‎ ‎‏و یا حرکت توسطیه است که راسم امر ممتدی است که آن حرکت به معنای قطع و یا‏‎ ‎‏حرکت قطعیه است.‏

‏پس حرکت توسطیه به اعتبار ذاتش، امری ثابت و دائم است و همانا تجدد به‏‎ ‎‏اعتبار نسبت آن به حدود مفروضه در «فیما فیه الحرکة» است.‏

‏بنابراین: حرکت از حیث ذات، یعنی آن امر بسیط محفوظِ در آن حدود، به مبدأ‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 397

‏ثابت مستند است و به اعتبار نسبت متجدده اش مسند الیه برای حوادث متجدده‏‎ ‎‏می باشد، یعنی حوادث متجدده به نسبت متجددۀ حرکت مستند می باشند. پس هر‏‎ ‎‏قطعه یا حدی از حرکت، شرط و مخصّص حدوث حادثی است که در زمان خاصی‏‎ ‎‏واقع شده است.‏

‏بنابراین: علت هر حادثی از شی ء قدیم ـ مانند عقل فعال بحول الله و قوته ـ و از‏‎ ‎‏شی ء حادث که آن قطعه یا آن حد از حرکت است، مرکب می باشد.‏

‏چنانکه در متن گفته ایم که همان گونه که ثبات حرکت به ثابت قدیم بالزمان ـ مثل‏‎ ‎‏عقل یا قدیم بالذات، مانند واجب الوجودی که منتهی الیه سلسلۀ حاجات است ـ‏‎ ‎‏مرتبط است، حدوث آن هم مربوط الیه برای حوادث کونیه می باشد، یعنی واسطه و‏‎ ‎‏رابطه بین متغیرات و ثابت است.‏

‏و هنگامی که به حدوث هر قطعه ای نقل کلام شود ـ چون باید برای هر حادثی‏‎ ‎‏محدثی باشد ـ در نتیجه اشکال تخلف عود خواهد کرد و از آن جواب داده می شود به‏‎ ‎‏اینکه: حدوث و تجدد، ذاتی حرکت است و ذاتی، معلّل نیست، پس جاعل، اصل‏‎ ‎‏حرکت را جعل نموده است و حرکت را حرکت قرار نداده است، بلکه نحوۀ وجود‏‎ ‎‏حرکت این است که ذاتاً متصرم و متجدد است و اصل وجود به جاعل تعلق دارد؛ زیرا‏‎ ‎‏گذشت که جعل ترکیبی بین شی ء و ذات آن یا بین شی ء و ذاتیات آن باطل است.‏

‏صدر المتألهین در موضعی از ‏‏اسفار‏‏ بنابر آنچه آن را تحقیق نموده است که عبارت‏‎ ‎‏از حرکت جوهریه و تجدد ذاتی است، گفته است:‏‎[1]‎‏ لازم است انتهای حوادث به‏‎ ‎‏حادثی باشد که ماهیت یا حقیقت آن، عین حدوث و تجدد است، مثل حرکت که‏‎ ‎‏حدوث در ماهیت آن خوابیده و تجدد در مفهوم آن هست، یا مانند جسم و طبیعت که‏‎ ‎‏عین حدوث و تجدد می باشند لیکن طبایع منقطعة الوجود مثل زید و عمرو و بکر که‏‎ ‎‏عدم آنها در زمان سابق و حرکت سابقه است به طبیعت دیگری مسبوق می باشند که‏‎ ‎‏عبارت از طبیعت کل و طبیعت فلکیه است که حافظ زمان آن طبایع است و برای این‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 398

‏طبیعت حافظ زمان، دو وجه است: یک وجه عقلی و ثباتی که علم ازلی خداوند و‏‎ ‎‏صورت قضائیه است و از این عالم نیست، و دیگر وجه کَوْنی قَدَری حادث که هر روز‏‎ ‎‏در خلق جدید است و ‏‏«‏کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏از پاسخ های دیگر این است که: به یک رشتۀ غیر متناهی از معدّات در طرف ازل و‏‎ ‎‏یک رشتۀ غیر متناهی از معدّات در طرف ابد و همچنین به علل الهی قائل باشیم، یعنی‏‎ ‎‏هر دو چشم را باز کرده هم خدا را و هم این امورات طبیعیه را ببینیم و احول نباشیم.‏‎ ‎‏پس اگر به خدا قائل هستیم، منکر امور طبیعی نباشیم و نگوییم: عالم، هیچ است. و یا‏‎ ‎‏طبیعی صرف نباشیم، بلکه هم به خدا معتقد باشیم و هم به معدّات و وسایلی که از‏‎ ‎‏طرف اوست قائل باشیم. چون تسلسل تعاقبی مانعی ندارد.‏

‏و مثال آن این است که اگر جسم ثقیلی را از مکان بلندی رها کنند خود سنگینی‏‎ ‎‏امری است که سبب نزول آن جسم به پایین است و آن ثقالت امری ثابت و در تمام‏‎ ‎‏حدود متغیره محفوظ است و حرکت مستند به اوست، ولیکن وقتی آن جسم به یک‏‎ ‎‏وجب به زمین مانده می رسد اگر از آن سؤال کنند که چرا بعد از این حرکت می کنی تا‏‎ ‎‏به زمین برسی؟ می گوید حرکت به وجب قبلی وسیله و معدّ شد برای آنکه این وجب‏‎ ‎‏آخر را هم حرکت کنم و جواب سؤال در حدود قبلی نیز همین است.‏

‏آنچه تا کنون جواب داده شد از طرف کسانی است که به انقطاع فیض قائل نیستند.‏

‏اما کسانی که مانند بسیاری از محدثین ما می گویند: هشت هزار سال قبل فقط خدا‏‎ ‎‏بود و هیچ چیز با او نبود، سپس برای خداوند بداء حاصل شد تا ایجادی کند، اینها باید‏‎ ‎‏در واقع منکر خدا باشند؛ چون به تجدد اراده در خداوند قائل شده اند و راه پیدا کردن‏‎ ‎‏تجدد در خداوند، با انکار او مساوق است. پس اینها گرفتار دردی هستند که برای آن‏‎ ‎‏هیچ دوایی مفید نیست.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 399

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 2، ص 394.
  • )) الرحمن (55): 29.