چشم محاط ناچار از دیدن ماهیت است
این تعمق و قوت نظر برای عقول قویه و خالی از تسویلات و شوائب فراهم است تا بتوانند صرافت وجود را دیده و به اصل نور نظر کنند.
ولکن حدقۀ چشم تو کوچک است و با این حدقۀ محاط نمی توان از ورای این انواری که به نظر محدود می آید، به اصل نور نگاه کرد. این حدقۀ چشم فقط محدودیتها را دیده و انسان و حیوان و من و تو و عالم طبیعت را می بیند، ولی اگر حدقۀ دیده وسیع و بزرگ باشد که بتواند از ورای عالم و کنگرۀ قصرِ دار امکان، به عالم طبیعت و عالم امکان نظر کند، یک حقیقت و یک هویت را به صراح ذات و بدون تفاوت و کثرت و تعدد، دیده و خواهد دانست که حدود و ماهیات چیزی نیستند و عقل اول موجودی که از ماهیت و وجود مرکب باشد نیست، بلکه وجودی است که فاقد کمال واجب الوجود است، البته فقدان، چیزی که به حقیقت وجودی عقل اول منضم باشد نیست.
و همچنین عقل ثانی، نوری است که کمال عقل اول را نداشته و این نبود کمال عقل اول در او با او دو چیز نیست، بلکه مانند نور و ظلمت است که ظلمت عدم نور است واین طور نیست که اگر نور نباشد ظلمت چیزی باشد و هکذا عقل ثالث الی آخره.
و بالجمله: تشابک اعدام است که کثرت می نماید و الاّ یک حقیقت و هویت است و هرجا نور این هویت نتابیده، عدم است و از این اعدام در متخیّلۀ عقل، ظلمتها تولید می شود که آنها را ماهیات دانسته و گمان می کند که در عالم، وجودی و ماهیتی هست و در نتیجه من و تو و انسان و حیوان می بیند و گذشته و آینده می پندارد، در صورتی که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 189 اگر دقت نظر به اوج عالم برسد و از آنجا تماشا کند، جز یک حقیقت نخواهد دید که آن فقط ظهور و تجلی صرف الوجود است.
مطلق آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود
گرچه از مرائی انسانی و حیوانی تجلی دارد، و تو چون حدقۀ چشمت را توسعه نداده ای، این ماهیات را می بینی و اگر حدقه را بزرگ کنی یک حقیقت دیده و باقی را اعدام خواهی دید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 190