قرآن سه گروه مخاطب دارد
در قرآن سه نظر وجود دارد: یکی غمزه با صاحبدلان و دیگری با کوران صحبت کردن و سومی بین اول و دوم است.
به اهل اسرار می گوید: «هُوَ الْأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» که یک حقیقت و یک ظهور و یک وجود ابسط است؛ اول اوست، آخر اوست، ظاهر اوست، باطن اوست، تعدد نیست. علم اوست، اراده اوست، معلوم اوست، قدرت اوست.
نظر دیگر که ذلت تودۀ بشری را می رساند، این است که خدا خود را با ابل معرفی می کند: «أفَلاَ یَنْظُرُونَ إلَی الإ بِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَإلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» برای کسی که کثرت می بیند، ابل می بیند و جز ابل با چیزی آشنا نیست.
نظر سوم این است که با نظر استقلالی به ماهیات نگاه کرده و طبق انظار عوام الناس می فرماید: «خَلَقَ السَّمـٰوَاتِ وَ الْأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ» سماء می بیند، ارض می بیند، تقدم و تأخر می بیند، شش روز و تدریج می بیند، برحسب نظر عامه
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 190 که سمائی و ارضی می بینند.
و در سورۀ نور می فرماید: «اَللّٰهُ نُورُ السَّمـٰوَاتِ وَ الْأرْضِ» و نظر به نور نموده و این طور نیست که نظر به نور و سماء، هردو باشد، بلکه اصل نظر به مضاف است، منتها طرف اضافه سماء و ارض قرار گرفته است ولیکن یک نور است و سماء و ارض طرف اضافۀ یک نور است و از یک نور، سماء و ارض دیده می شود و این گونه نیست که هر کدام نوری داشته باشند.
و اینکه می فرماید: «هُوَ الْأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ» در این نظر به اصل یک حقیقت توجه شده و تکثر ملغی گشته است و کلمات مذکوره مفاهیمی در مقابل اشیاء متعدد ندارند.
ولیکن این گونه آیات، فقط برای آشنایان حقایق و پرده داران اسرار خزائن است و چون عدد آنها کم است این نظر هم در آیات کم است.
آن کس که از عامۀ مردم است کثرات می بیند. برای اعرابی که فقط با ابل سر و کار داشته و ابل می بیند، خود را با ابل معرفی می نماید، حدقۀ محاط چشم ما بیش از این احاطه ندارد که از ورای عالم طبیعت به طبیعت نگاه کند.
این است که حضرت سجّاد علیه السلام فرموده است: «شش آیۀ اول سورۀ حدید و سورۀ توحید برای متعمقین آخرالزمان نازل شده است». بقیۀ مردم باید معارفشان را از سماء و ارض به دست آورند «وَ إلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ * وَ إلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ إلَی الْأرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ».
خلاصه با این سه وجود در عالم نظر می شود:
1ـ نظر طبیعی حجابی و توغل در احتجابات خیال.
2ـ نظر متوسط یعنی هم نور و هم ظلمت را دیدن.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 191 3ـ نور دیدن و غیر نور، دیگر هیچ ندیدن و نظر به صرف الوجود از ورای طبیعت و عالم خلق و امر و عالم امکان.
حضرت باری به نظر اول، زیاد اشاره فرموده است: «اَلَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ» و «خَلَقَ السَّمـٰوَاتِ وَ الْأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ» و «أفَلاَ یَنْظُرُونَ إلَی الإ بِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ».
و در مرحلۀ بالاتر از آن فرموده است: «اَللّٰهُ نُورُ السَّمـٰوَاتِ وَ الْأرْضِ» و تنها سماوات و ارض را طرف اضافه قرار داده است.
و درمقام دیگر که مقام سرّ و مقام صحبت با صاحب نظران است می فرماید: «هُوَ الْأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ» یک چیز و یک ظهور و یک نور است و هر چیزی غیر او باطل است و او یک هویت متحققه است و غیر او حقیقتی نیست. او حقیقة الوجود است. علم اوست، قدرت اوست، اراده اوست.
و بالجمله: کثرات و مفاهیم و ماهیات همه سراب است و از عدم این نور است که در قوۀ متخیله نمود می نماید. و این مسلک، مسلک سُلاّک و عرفاست و این فیض مقدس اطلاقی و ظهور ابسط و وجود غیر محدود از لسان عرفا اخذ گردیده است؛ زیرا نمی تواند وجود محدود از وجود صرف غیر محدود صادر گشته و ظهور نماید؛ گرچه بعض فلاسفه مطلب را برهانی نموده و بر آن غیر از کشف و شهود اهل کشف، برهان فلسفی اقامه نموده اند.
چون ذوق عرفانی در همه کس پیدا نمی شود تا قول عرفا را تصدیق نماید، دستگاهی برای اثبات مطلب به طریق فلسفی باز می نماییم:
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 192