مقصد سوم الهیات
اثبات علم حق تعالی به مخلوقات
برهان دوم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

برهان دوم

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی علمه بغیره

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

برهان دوم

برهان دوم

‏برهان دوم اینکه: ملاک علم به چیزی، حضور آن چیز نزد عالم بوده و عدم حجاب‏‎ ‎‏بین او و عالم می باشد، مثلاً در مورد صوری که از منشآت نفس است با توجه به اینکه‏‎ ‎‏نفس وجودی دارای ماهیت است و صور منشئۀ آن هم وجودات مخلوقۀ دارای‏‎ ‎‏ماهیت می باشند و ماهیت مثار کثرت و غیریت و حجاب است، در عین حال چون‏‎ ‎‏صور پیش نفس حضور دارند، معلوم نفس هستند. و حضور آنها، حضور معلول نزد‏‎ ‎‏علت می باشد، البته چون نفس، صاحب ماهیت است، علت ضعیفی است و همچنین‏‎ ‎‏چون صور دارای ماهیت می باشند معلولات ضعیفه ای هستند، ولکن چون صور یک‏‎ ‎‏نحو حضوری پیش نفس دارند معلوم نفس هستند؛ زیرا تمام ملاک برای علم همان‏‎ ‎‏حضور شی ء پیش عالم است.‏

‏و اینکه علم را به صورت حاصله از شی ء برای نفس تعریف نموده و آن را کیفیتی‏‎ ‎‏نفسانی که به قیام حلولی به نفس قائم باشد، دانسته اند‏‎[1]‎‏ و حال آنکه ملاک علم حلول‏‎ ‎‏نیست، حتی اگر قیام صور به نفس به نحو حلول هم باشد، ولی چون حالّ در محل‏‎ ‎‏حاضر است صور معلوم می باشند. پس ملاک علم، حلول نیست بلکه حضور است.‏

‏اگر بگوییم: در قیام صدوری شی ء به چیزی، قائم پیش «ماقام به» حاضر است، آن‏‎ ‎‏شی ء معلوم آن چیز خواهد بود؛ چنانکه راجع به نفس نسبت به صور جزئیه گفتیم،‏‎ ‎‏پس اگر فرض کنیم در شی ء مجردی قوۀ درک هست ـ البته قوه به معنای شدت نه به‏‎ ‎‏معنای مقابل فعلیت ـ و هیچ حجابی در او نیست و از ماده ولواحق ماده و زمان و مکان‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 145

‏خارج است، در صورتی که در چیزی قابلیت مدرکیت و معلومیت باشد، آن چیز پیش‏‎ ‎‏آن شی ء مجرد، حضور معلومیت دارد چون ملاک علم تمام است. چنانکه دربارۀ نفس‏‎ ‎‏گفتیم: با اینکه نفس صاحب ماهیت است و صور مخلوقۀ او هم وجودات صاحب‏‎ ‎‏ماهیت می باشند و ماهیات مثار کثرت و غبار ظلمت و حجاب هستند، در عین حال‏‎ ‎‏صور معلوم نفس می باشند.‏

‏حال اگر فاعلی و علتی صرف الوجود بوده بدون اینکه ماهیتی داشته باشد و صریح‏‎ ‎‏ذات او علت تامه باشد به طوری که علتی اتمّ از او متصور نباشد و صریح ذات وی‏‎ ‎‏بدون محدودیتی و ماهیتی در نهایت صرافت وجود بوده و به کلی جهت ظلمت و‏‎ ‎‏نقص از ساحت اقدسش دور باشد و معالیلش هم وجودات قویه بوده و به قیام‏‎ ‎‏صدوری به او قائم باشند و او به اتمّ مرتبۀ قیومیت، حافظ آن معالیل باشد، آن معالیل‏‎ ‎‏در نهایت ربط و شدت حضور، در پیشگاه اقدس او حضور داشته و او در نهایت‏‎ ‎‏احاطه، بر همۀ معالیل به یک نحو احاطه خواهد داشت و چون او از زمان و مکان‏‎ ‎‏خارج بوده و به چیزی اقرب از چیزی نیست چون همه معالیل او هستند و به مقتضای‏‎ ‎‏ادلۀ توحید ورای قیومیت و علیت او، قیومیت و علیتی نیست، او بر همه به یک نحو‏‎ ‎‏قیومیت وجودی خواهد داشت و همه به یک نحو پیش او حاضر خواهند بود و تقدم‏‎ ‎‏و تأخر و توسط نسبت به قیومیت احاطی او نخواهد بود و نحوۀ احاطۀ او بر همه علی‏‎ ‎‏نحو سواء خواهد بود، پس حجابی که بین او و غیر حایل باشد در بین نبوده تا باعث‏‎ ‎‏غیبت چیزی گردد و اگر چیزی بین او و شی ء دیگری واسطه باشد لازمه اش حجاب‏‎ ‎‏است و لازمۀ حجاب این است که آن شی ء دیگر پیش او حضور نداشته باشد و لازمۀ‏‎ ‎‏عدم حضور این است که او به آن شی ء دیگر احاطه نداشته باشد، در صورتی که گفتیم‏‎ ‎‏احاطۀ قیومیت وجودی او به همۀ اشیاء به یک نحو بوده، بدون اینکه از جهت شدت و‏‎ ‎‏ضعف تفاوتی باشد؛ چون ملاک احاطه، علیت و معلولیت است بنابراین، چون او به‏‎ ‎‏یک نحو به همه احاطه دارد، دیگر برای هیچ موجودی نسبت به موجود دیگر ازلاً و‏‎ ‎‏ابداً، من ازل الآزال الی ابد الآباد تقدم و تأخر نخواهد بود، بلکه همه به یک نحوه‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 146

‏محاطیت و حضور پیش او حاضر و معلوم خواهند بود.‏

‏و بالجمله: وقتی مناط و ملاک علم، حضور شد، مبصَرات باصره و مسموعات‏‎ ‎‏سامعه و مدرکات حاسّه و صور قائمۀ به نفس پیش نفس حاضرند. با اینکه مبصَر ذات‏‎ ‎‏خارجی است بدون اینکه مبصَریت در ذات او داخل باشد و مبصِر جلیدتین است که‏‎ ‎‏مادۀ دیگری است و بصر از حقیقت او خارج است و مبصِر و مبصَر هر دو دارای‏‎ ‎‏ماهیت بوده و ماهیت، ملاک غیریت و کثرت می باشد، ولیکن چون در مبصَر قابلیت‏‎ ‎‏معلومیت و در بصر قابلیت مبصِریت وجود دارد و با وجود ملاک غیبت یک نحوه‏‎ ‎‏حضور ناقصی بین آن دو هست، ملاک علم حاصل شده و علم حاصل گردیده است.‏

‏و اگر وجودی مانند وجود حق از تمام نواقص ماهیتی دور بوده و هیچ ملاک غیبت‏‎ ‎‏در او متصور نباشد و از طرفی وجود تو از وجود صور مخلوقۀ نفس قوی تر و شدیدتر‏‎ ‎‏است، پس معلومیت تو پیش حضرت حق از معلومیت صور مخلوقۀ نفس پیش نفس،‏‎ ‎‏بیشتر می باشد: ‏‏«‏وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا‎ ‎تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إلاَّ فِی‎ ‎کِتَابٍ مُبِینٍ‏»‏‏،‏‎[2]‎‏«‏‏لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمـٰوَاتِ وَ لاَ فِی الْأرْضِ وَلاَ أصْغَرُ مِنْ‏‎ ‎ذَلِکَ وَلاَ أکْبَرُ إلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ‏»‏‏.‏‎[3]‎

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 147

  • )) رجوع کنید به: کشف المراد، ص 225 ـ 227؛ شرح مواقف، ج 6، ص 3؛ اسفار، ج 3، ص 305.
  • )) انعام (6): 59.
  • )) سبأ (34): 3.