اصل اول: اقسام اتصال
یکی از آن اصول این است که متصل دو قسم است: مضاف و نفسی. و متصل مضاف هم به دو اعتبار گفته می شود.
به قسم اول بالاضافة الی الغیر متصل گفته می شود. اتصال بر دو معنی اطلاق می شود یکی از آن دو معنی صفت شی ء بالقیاس الی الغیر است و آن نیز به دو معنی است:
اول اینکه: مقداری با مقدار دیگری متحد النهایه باشد که دربارۀ آن مقدار گفته می شود که آن به مقدار دیگر متصل است، مثلاً دو خطی که یک زاویه را تشکیل می دهند در آن نقطه ای که با یکدیگر تلاقی نموده اند آن نقطه انتهای هر دو خط است،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 447 پس آن دو خط متحد النهایه هستند. و بنابراین: می گویند که یکی از آن دو به دیگری متصل است و هر یک از آن دو خط بالاضافة الی الآخر به اتصال متصف می شود، یعنی بالقیاس به خط دیگر دارای صفت اتصال است و اگر آن خط دیگر نباشد او نیز این صفت را نخواهد داشت.
دوم اینکه: جسمی به واسطۀ حرکت جسم دیگر متحرک شود؛ گرچه نهایات آنها متحد نباشد، مانند دو حلقۀ زنجیر که اگر یکی از آنها حرکت کند دیگری هم حرکت خواهد کرد. پس به هر یک از آن دو بالقیاس الی الآخر، متصل گویند، مانند اتصال گوشت بدن به رگهای نازکی مثل نخ و اتصال رگها به استخوانها. و بالجمله: هر دو جسمی که بین آنها در حرکت تبعیت باشد. و این معنی با عرف و لغت موافق است و مراد از مضاف در متن کتاب این دو معنی است.
معنای دیگر اتصال این است که اتصال صفت شی ء باشد ولی نه بالقیاس الی الغیر که از آن در متن به متصل نفسی تعبیر شده است و آن هم به دو معنی است:
یکی آن است که از قبیل وصف به حال متعلق شی ء باشد که از آن به «غیری» تعبیر شده است، چنانکه در هیولی چنین است؛ چون هیولی بنفسه هیچ یک از متصل و منفصل نیست، ولی به اعتبار صورتی که با آن در وجود متحد است، وصف اتصال را می پذیرد؛ چون اصل وصف اتصال از آنِ صورت است و به مناسبت اتحاد در وجود، صفت صورت را به هیولی نسبت می دهند.
دیگری، از قبیل وصف به حال خود شی ء است که از آن به ذاتی تعبیر شده است؛ چون در آن، ذات به خودی خود و بنفسه متصل است.
فرق بین این دو معنی به عبارت روشن این است که اوّلی متصل به معنای ذوالاتصال است و دومی متصل بما هو متصل ـ یعنی نفس اتصال ـ است.
و به عبارت دیگر: اوّلی ممتد به معنای ذوالامتداد و دیگری ممتد به معنای نفس امتداد است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 448