تعداد افلاک و خصوصیات آنها
و اما عدد افلاک کلیه نُه تاست و افلاک جزئیه بسیار است.
اولین فلک از افلاک کلیه فلک اطلس است که همان فلک الافلاک بوده و سیر شبانه روز مربوط به اوست و دوم از آنها فلک ستاره های ثوابت است و حرکت ثوابت به گونه ای کُند است که شاید در هر هفتاد سال یک درجه طی مسافت کنند.
بنابراین: حرکت این فلک در غایت ضعف می باشد و به خاطر غایت بطی ء بودن حرکت ستاره های مرکوز در آن فلک، آنها را فلک ثوابت نامیده اند. ولی حرکت سریعه به فلک اطلس اختصاص دارد.
چون حاجی رحمه الله گفته است: «وبالسریعة اخصصنّ اوّله» و ضمیر راجع به افلاک را مذکر آورده با اینکه باید مؤنث می آورد لذا عذر خواسته و می گوید: تذکیر ضمیر به اعتبار ارجاع ضمیر به فلک است و مراد از فلک جنس است که بر تعدد دلالت دارد.
سپس برای اشاره به کمّیت سرعت فلک اطلس می گوید: اگر شخصی به لفظ واحد تلفظ کند ـ که در هر ثانیه می توان چهار مرتبه لفظ واحد را گفت ـ و آن با یک طرفة العین مطابق است فلک اطلس در این مدت سطح مقعّر آن مقدار «هغ قصو» میل که به حروف ابجد پنج هزار و صد و نود و شش میل است و آن هزار و هفتصد و سی و دو فرسخ می باشد از مسافت سطح محدّب فلک دوم را می پیماید و اما مقدار حرکت سطح محدّب فلک الافلاک را خدا می داند؛ زیرا بشر نمی تواند مقدار ثخن فلک اقصی را تعیین نماید چون راهی برای استخراج آن ندارد، ولی ثخن افلاک دیگر را می توان به واسطۀ تعیین بُعد فلک محیط بر آن تعیین نمود؛ چون به واسطۀ رصد بُعد ستاره های یک فلک را تعیین نموده و سپس بُعد ستارۀ فلکی که بالاتر از اوست تعیین نموده اند و تفاضل بُعدین عبارت از ثخن فلک محاط است و این راه در فلک اطلس ممکن نیست.
بعد از کرۀ ثوابت کرات کواکب سبعۀ سیاره است که عبارت از زحل و مشتری و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 546 مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر است.
علت اینکه افلاک را نُه تا دانسته اند این است که با رصدهای بسیار دقیق عده ای از ثوابت را دیده اند که در چندین هزار سال «علی نهج واحد» یک درجه حرکت کرده و جابه جا می شوند لذا از آن پی برده اند که باید فلکی باشد که این اجرام در آن مانند دکمه هایی که در یک جسمی کوبیده شده اند مرکوز باشند تا حرکت آنها به واسطۀ حرکت آن فلک باشد و از گردش شب و روز به وجود فلک الافلاک که بر همه محیط است و پیش تر آن را با دلیل عقلی از راه جهات ثابت کردیم پی برده اند و چون برای هر یک از ستاره های سیاره حرکاتی دیده اند گفته اند: باید هر یک از آنها دارای فلکی باشد تا حرکت آن به واسطۀ حرکت آن فلک باشد و لذا به افلاک هفت گانه با ترتیبی که مشهور است، که هر کدام نسبت به زمین ابعد از دیگری است و همۀ آنها به آن احاطه دارند، قائل شده اند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 547