عدم تعلق علم به ماهیات
بعد از این مقدمات، چیز دیگری که در اینجا مهم است و اگر از قبول آن استیحاش نشود از قبول مطلوب استیحاش نخواهد شد، عبارت از این است که علم، به ماهیات تعلق نمی گیرد؛ زیرا ماهیت، لا شی ء است و علم حقیقی به لا شی ء و باطل تعلق نمی گیرد و معنی ندارد که لا شی ء مکشوف باشد، بلکه علم به امر حقیقی تعلق می یابد.
اگر کسی ادعا کند که من، هم به اصل وجود چیزی و هم به ماهیت آن علم دارم یا بگوید من به ماهیات اشیاء عالم هستم، دروغ گفته است و علم او علم حقیقی نبوده، بلکه ضلالت و جهل مرکب می باشد، علم به چیزی که به حسب تحقق، متأصل است تعلق می گیرد نه به چیزی که دروغ باشد. اگر کسی به دروغ ادعای علم کند، این خود دروغ است. البته ما با متألهین نشسته ایم که علم حقیقی برای خداوند اثبات می کنند نه علم دروغی.
پس علم او ـ سبحانه ـ به اصل وجود که دارای تحقق بوده و متحصل می باشد و دروغ نیست، تعلق دارد و در یکی از مقدمات گفتیم که باید اصل وجود و محصل نظام وجود بما انّه موجودٌ لا بما انّه مخلوطٌ و محدودٌ در مرتبۀ ذات باری که صرف الوجود است باشد.
و اگر ذات، واجد کمالات اشیاء نباشد، صرف نبوده بلکه محدود خواهد بود و البته نباید ذات باری خالی از ذره ای از کمال وجودی باشد و جامع آن نباشد. و چون گفتیم: خداوند تبارک و تعالی به ذات خویش عالم است و ذات وی صرف الوجود است پس او به تمام موجودات و به تمام ذرات وجود، عالم خواهد بود و هیچ ذرۀ وجودی، از آن جهت که وجود است و اصل است از نظر او غایب و از حیطۀ علم واسع و محیط او بیرون نیست «یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ» و تمام ذرات وجود از اوج
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 222 عقل اول و صادر اول تا آخرین درجه و مرتبۀ اخیرۀ وجود که حاشیه و قاعدۀ نور مخروط وجود است، پیش حق به طور تفصیل و به تمام عیان، مکشوف می باشد و ملاک کشف در اینجا حضور در مرتبۀ ذات است که بدون حجاب ظلمانی است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 223