مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
توضیح عبارات حاجی در متن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

توضیح عبارات حاجی در متن

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

توضیح عبارات حاجی در متن

توضیح عبارات حاجی در متن

‏ ‏

الذات علّة لذات ماعدا  ‎ ‎والعلم للعلم و حیث اتّحدا

‏ ‏

‏حاجی علم به اشیاء بالعقل البسیط را نگه داشته و اضافۀ اشراقیه را مقدم داشته‏‎ ‎‏است.‏

‏می فرماید: ذات خداوند باری علت ماعدای خود و کل وجودات ممکنۀ مجرده‏‎ ‎‏و مادیه است و علم باری به ذات خود علت علم به ماعدای خود می باشد؛‏‎ ‎‏چون شناختی که علم به علت مستلزم علم به معلول است و با برهانی که سابقاً‏‎ ‎‏گذشت صفات باری، عین ذات اوست و بین علم و ذات تغایر نیست. پس زمانی که‏‎ ‎‏دو علت، یعنی ذات مقدسه و علم او متحد شدند، ناچار باید قضاوت کنی که دو‏‎ ‎‏معلول آنها، یعنی ذات ماعدا و علم به ماعدا، نیز یکی است و اگر دو معلول‏‎ ‎‏متحد نباشند، لازم می آید کثیر از واحد صادر شود. محقق طوسی مقام را این چنین‏‎ ‎‏تحقیق کرده است.‏‎[1]‎

‏سپس حاجی به مسلک عرفانی تمایل پیدا کرده و به زمزمۀ اهل ذوق، زمزمه نموده‏‎ ‎‏و می فرماید: پس علم حضرت حق ـ به تحقیق ـ نوریت اوست ولکن نه نوریت‏‎ ‎‏مصدری به معنای مفهومی، بلکه نوریت حقیقیۀ خارجیۀ صاحب آثار، و نه نوریت‏‎ ‎‏حسیۀ عرضیه که افراد متعدد در عرض هم داشته، مانند نور آفتاب و نور شمع و نور‏‎ ‎‏چراغ که عدیمة الشعور بوده و منبسط بر ظواهر سطوح می باشد و تنها مُظهر مبصرات‏‎ ‎‏بوده و افول بر او لاحق می شود، بلکه نوریت وجودیۀ مستقلۀ حسیه ای که مواضع‏‎ ‎‏شعور مستمرۀ موجودات دائمی، مثل عقول و غیرمستمرۀ موجودات غیردائمی، مانند‏‎ ‎‏طبیعت و زمان به او قائم است و در اعماق و تار و پود و عرض و عمق و بواطن اشیاء‏‎ ‎‏نافذ است و مظهر ماهیات است و غروبی و تغیر حالی و ثانی و امثالی برای او نیست.‏

‏و نوریت او قدرت اوست و بیان این مطلب که علم او نوریت او و عین قدرت‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 205

‏اوست، به علم نفس به صور علمیۀ مثالیه است که نفس در عالم مثال، عین قدرت‏‎ ‎‏نفس بر صور علمیۀ مثالیه و عین اضافۀ اشراقیه به آنهاست و اگر این صور، قوت‏‎ ‎‏وجودی هم پیدا کنند باز علم نفس و قدرت نفس خواهند بود، بلکه اگر فرض کنیم که‏‎ ‎‏این صور علمیه به واسطۀ قوت نفس یا به واسطۀ نوم یا اغما از موجودات عینیه اقوی‏‎ ‎‏گردند، باز هم علم نفس و قدرت نفس خواهند بود.‏

‏و الحاصل: صور ذهنیه ای که نفس ایجاد می نماید قدرت نفس است و اگر فرضاً‏‎ ‎‏نفس قوی بوده و موجودات ذهنیه ای قوی تر از موجودات عینیه ایجاد کند، باز آن‏‎ ‎‏موجودات ذهنیه علم نفس و قدرت نفس خواهد بود.‏

‏با این بیان، نفس وجودات اشیاء از سماء و ارض و حیوان و انسان و غیر اینها علوم‏‎ ‎‏وقدرت خداوند بوده و وجود و ایجاد می باشند. وقدرت خداوندی، انتساب او به‏‎ ‎‏اشیاء است.‏

‏به عبارت دیگر: قدرت وی عبارت از فیض مقدس اطلاقی اوست که وجود مطلق‏‎ ‎‏منبسط بر اشیاء است؛ زیرا وجود دارای مراتبی از قبیل وجود حق و وجود مطلق و‏‎ ‎‏وجود مقید است و وجود حق وجود الله ـ جلّ شأنه ـ است و وجود مطلق، فعل باری‏‎ ‎‏و وجود مقید، اثر باری است.‏

‏و اما چرا ما انتساب اشراقی گفته و انتساب اضافی نگفتیم؛ زیرا صرف الوجودی که‏‎ ‎‏به گونه ای مأخوذ باشد که فیض مانند عنوانِ فانی در معنون، از صقع او باشد نسبت‏‎ ‎‏ذهنیۀ مقولیه را نفی می کند؛ چون وقتی که صرف اخذ گردد، هر وجودی از صقع فیض‏‎ ‎‏او خواهد بود وفیض او نیز از صقع ذات اوست. بنابراین: طرف متحصلی باقی‏‎ ‎‏نمی ماند تا نسبت متحقق شود.‏

‏و لذا صفت از خداوند متعال منتفی است. و این بیان اشاره به قول امیر ‏‏علیه السلام‏‏است که:‏‎ ‎‏«و کمال الإخلاص له نفی الصفات عنه»‏‎[2]‎‏ یعنی صفات مأخوذه به نحو نسبت مقولیه،‏‎ ‎‏از او منفی است به خلاف انتساب اشراقی که مستدعی طرف نیست؛ چون اشراق قائم‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 206

‏به ذات است و در وقت ظهور او بالوحدة التامه، هر مستشرقی و هر قابل غاسقی فانی‏‎ ‎‏می گردد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 207

  • )) شرح اشارات، ج 3، ص 306 ـ 307؛ رسالۀ فوائد ثمانیه، ضمن نقد المحصل، ص 517.
  • )) نهج البلاغه، ص 39، خطبۀ 1، فقرۀ 5.