مقصد چهارم طبیعیات
فلکیات
سخنی با بزرگان فنّ در شماره افلاک
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

سخنی با بزرگان فنّ در شماره افلاک

فریده چهارم فلکیات

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

سخنی با بزرگان فنّ در شماره افلاک

سخنی با بزرگان فنّ در شمارۀ افلاک

‏ ‏

‏مشهور نُه فلک کلی اثبات کرده اند.‏

‏شیخ الرئیس گفته است: جایز است برای هر یک از ثوابت یک فلک جداگانه ای‏‎ ‎‏باشد.‏‎[1]‎

‏محقّق طوسی برخلاف مشهور فرموده: جایز است افلاک هشت تا باشد و زیاده بر‏‎ ‎‏آن خارج از احتیاج است؛ برای ثوابت یک فلک و برای هفت کوکب سیار هفت فلک‏‎ ‎‏هست و یک نفس هم به مجموع این هشت فلک متعلق است که به واسطۀ تحریک آن‏‎ ‎‏برای این مجموع حرکت یومیه اتفاق می افتد.‏‎[2]‎

‏ولیکن حاجی در مقابل این دو، معتقد است افلاک کمتر و بیشتر از نُه تا نیست،‏‎ ‎‏سپس بر ابطال قول شیخ به این نحو دلیل اقامه نموده است که: حرکات افلاک ثوابت یا‏‎ ‎‏بالذات و یا بالتبع است. در صورت اول می گوییم: چگونه امکان دارد برای هر یک از‏‎ ‎‏ثوابت که قبلاً هزار و بیست و دو عدد از آنها را کشف کرده بودند و فعلاً به واسطۀ‏‎ ‎‏ترقی آلات بینایی رصدی سی میلیون از آنها را اکتشاف نموده اند یک فلک مختص‏‎ ‎‏باشد، در صورتی که انقضای حرکات جمیع در زمان واحد اتفاق می افتد و همچنین‏‎ ‎‏چطور می شود حرکات آنها متفق باشد با اینکه افلاک از نظر مقدار، به واسطۀ احاطۀ‏‎ ‎‏بعضی بر بعضی و نیز از حیث نوع، مختلف می باشند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 551

‏بنابراین: در صورتی که حرکات افلاک بالذات باشد با اینکه افلاک در نوع و قدر‏‎ ‎‏مختلفند، چگونه سیر آنها در مدت بیست و پنج هزار و دویست سال متفقاً واقع شده و‏‎ ‎‏به اندازۀ یک درجه با هم تفاوت نمی کند با اینکه در اتفاقیات نظامی نیست. پس ناچار‏‎ ‎‏باید تساوی حرکات آنها اتفاقی نبوده، بلکه به یک امر غیر اتفاقی مستند باشد و آن‏‎ ‎‏اینکه یک فلک باشد که همۀ ثوابت در آن مرکوز باشند.‏

‏اما بنابر اینکه حرکات آنها به تبع فلک الافلاک باشد، وجهی برای قول به این تعداد‏‎ ‎‏افلاک نیست؛ زیرا وجه اثبات فلک، حرکت کوکب است؛ چنانکه حرکات خاصۀ‏‎ ‎‏سیارات عقلاً ما را به اثبات افلاک مختصه برای آنها مجبور نموده است و به این مطلب‏‎ ‎‏در بیت ذیل اشاره شده است:‏

‏ ‏

ولم یحرّک تبعاً ذی فلک  ‎ ‎إن لم یکن لذاتها تحرّک

‏ ‏

‏«ذی» به افلاک ثوابت بر فرض تعدد اشاره است و مفعولی است که بر فاعلی که‏‎ ‎‏فلک باشد مقدم شده است و معنای بیت این است که: فلک بالتبع افلاک ثوابت را‏‎ ‎‏حرکت نمی دهد، در صورتی که آنها بالذات تحرک نداشته باشند؛ زیرا اگر آنها تحرک‏‎ ‎‏ذاتی نداشته باشند ثابت نخواهند بود تا فلکی باعث حرکت تبعی آنها شود؛ «ثبّت‏‎ ‎‏الارض ثمّ انقش». آیا چنین نیست که باید ما بالعرض بر ذاتی عارض شود؟ پس باید‏‎ ‎‏آنها حرکتهای خاصۀ ذاتیه داشته باشند تا وجود آنها ثابت باشد و آن گاه یک حرکت‏‎ ‎‏تبعی هم به توسط فلک دیگری داشته باشند؛ چنانکه تمام افلاکی که در جوف فلک‏‎ ‎‏اطلس است چنین است.‏

‏دلیل بر ابطال قول محقق طوسی چنین است: وجود با وحدت مساوق است و‏‎ ‎‏چیزی که وحدت حقیقیه نداشته باشد وجود حقیقی نیز ندارد، مجموع افلاک ثمانیه‏‎ ‎‏من حیث المجموع حقیقةً وجود جداگانه ای ندارد تا نفس جداگانه ای به آن تعلق‏‎ ‎‏داشته باشد، چنانکه برای مجموع انسان و بقر و غنم من حیث المجموع وجود حقیقی‏‎ ‎‏جداگانه ای نیست تا غیر از نفوسی که به وجودات خاصۀ آنها تعلق دارد نفسی به‏‎ ‎‏مجموع آنها متعلق باشد.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 552

‏دلیل دیگر بر ابطال قول وی این است که: فرق عقل با نفس در این است که عقل‏‎ ‎‏ذاتاً و فعلاً از طبیعت مجرد است، ولیکن نفس فعلاً به طبیعت محتاج است. نفس در‏‎ ‎‏مصدریت حرکت جزئیه، برای انبعاث میل و اراده و علم جزئی، مخصصی مانند طبع و‏‎ ‎‏نفس منطبعه لازم دارد؛ لذا قوا و طبایع را در افعال نفس واسطه قرار داده اند تا خیال و‏‎ ‎‏حس مشترک حرکت جزئیه را تخیل نموده و از قوۀ شوقیه، ارادۀ جزئیه منبعث شده و‏‎ ‎‏از قوۀ عامله، از قبیل عضلات دست و پا و غیر آنها، فعل جزئی صادر شود و اگر چنین‏‎ ‎‏نبود نفس، عقل می شد.‏

‏طبع و نفس منطبعه باید در جسمی حلول نمایند و مبادی جزئیۀ منطبعۀ در افلاک‏‎ ‎‏هشتگانه، وسایط حرکات خاصه و جزئیۀ خود آنها از سوی نفوس آنهاست، و دیگر‏‎ ‎‏ممکن نیست مبادی مشترکه مضادّه در آنها حلول نماید و اگر یک نفس کلی به همۀ‏‎ ‎‏آنها تعلق داشته باشد، باید در آنها مبادی مشترکه مضادّه و مبادی خاصه باشد تا نفس‏‎ ‎‏کلی طبق آن مبادی مضادّۀ موجوده در آنها حرکت جزئیه ای که با حرکات خاصۀ آنها‏‎ ‎‏مخالف است مانند حرکت یومیه در آنها ایجاد نماید.‏

‏مرحوم حاجی در نظم به این دو دلیل اشاره کرده است:‏

‏دلیل اول آنکه: برای مجموع، وجود دیگری نیست تا نفس دیگری برای مجموع‏‎ ‎‏باشد.‏

‏دلیل دیگر اینکه: وقتی مبدأ میل جزئی استداری که طبیعت خامسه باشد و‏‎ ‎‏همچنین مبدأ علم و شوق و ارادۀ جزئی که نفس منطبعه باشد وجود ندارد، چگونه‏‎ ‎‏حرکت یومیه حاصل شود و حال آنکه مبادی منطبعۀ در افلاک ثمانیه برای حرکات‏‎ ‎‏خاصۀ آنهاست؟‏

‏اینک که مبادی جزئیۀ ضروریه در مباشرت حرکت جزئیه متحقق نیست اگر از‏‎ ‎‏نفس بدون آلت تحریک صادر گردد چنین نفسی عقل خواهد بود؛ زیرا فرق بین نفس‏‎ ‎‏و عقل در احتیاج و عدم احتیاج به آلت در فعل است و شأن عقل اجلّ است از اینکه‏‎ ‎‏مباشر حرکات باشد.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 553

‏بنابراین: حرکت سریعۀ یومیه مستدعی جسم کل و فلک الافلاک است تا نفس در‏‎ ‎‏آن منطبع بوده و طبع خامس حالّ در او باشد.‏

‏تذنیب: نُه عقل به ترتیب، علت و مربّی نُه فلک کلی هستند و عقل عاشر مکمّل و‏‎ ‎‏مربّی بشر بوده و در مقابل نفوس ارضیه است و اوست که به اذن حق به انبیا ـ صلوات‏‎ ‎‏الله علیهم ـ وحی می رساند و به اولیا ـ سلام الله علیهم ـ الهام می کند و به علما تعلیم‏‎ ‎‏می نماید و نُه عقل دیگر از عقول عشره در مقابل نفوس نُهگانه فلکیه و علت آنها و‏‎ ‎‏معشوقات آنها می باشند و این نفوس با حرکات خاصۀ خود به آن عقول تشبّه پیدا‏‎ ‎‏می کنند.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 554

  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 175.
  • )) رجوع کنید به: شرح مقاصد، ج 3، ص 140؛ شرح تجرید قوشچی، ص 165.