انتفاء تمام اقسام ترکیب در ذات واجب
بعد از استیفای اقسام ترکیب از خارجی و وهمی و عقلی، و عقلی هم به طور لابشرط و بشرط لا، تمام اقسام آن در ذات احدیت منتفی است؛ زیرا اگر ترکیب، خارجی باشد ـ مانند ترکیبات ماده و صورت و هیولی و صورت نوعیه در خارج یا معادن خارجیه ـ باید اجزاء قبل از حصول صورت ترکیبیه موجود باشند؛ چون در این ترکیبات با فعل و انفعال و تأثیر و تأثر بین اجزاء و تبخیر ابخره و نضج و پختگی، صورت نوعیۀ دیگری حاصل می شود و این طور نیست که یک کاسه نار و یک کاسه آب و یک قسمت خاک و یک توده هوا باشد که ما اسم آن را طلا گذاشته باشیم و مجموع را به نام این فلز نامیده و به آنها مرکب بگوییم. چون در این صورت ترکیب حقیقی نبوده، بلکه اعتباری خواهد بود. و اگر بگوییم ترکیب خارجی در ذات احدیت حاصل نیست که مثل هیولی در خارج بعد از تکامل استعدادی با صورت مرکب شود، بلکه ترکیب در ذات احدیت را نعوذ بالله مانند ترکیب در بسایط فرض می کنیم که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 102 ترکیب اعراض از مابه الاشتراک و مابه الامتیاز، وجود خارجی نداشته و در خارج همان مابه الامتیاز است که عبارت از حقیقت بیاض خارجی وحقیقت سواد خارجی باشد. ترکیب در این صورت از جهت مقایسۀ شی ء با شی ء دیگر، مثل مقایسۀ بیاض با سواد حاصل می گردد که مابه الاشتراک آنها لونیت منتزعه می باشد. پس واجب گرچه خارجاً بسیط است ولی بساطت آن مانند بساطت اعراض بوده و دارای ترکیبی مانند ترکیب در اعراض است.
بنابراین: آنچه با مقایسۀ با او می خواهیم جهت اشتراک انتزاع نماییم یا در عرض واجب است بدون اینکه معلول ویا علت آن واجب باشد و یا او و واجب هر دومعلول علت واحده می باشند و آن علت با واجب مساوی بوده و درعرض واجب است و ما با ادله ای که بر توحید واجب اقامه کردیم از اینکه دوباره اثبات نماییم که واجب واحد است و دو تا نیست مستغنی هستیم. و اگر آنچه با مقایسه با او می خواهیم جهت اشتراک انتزاع نماییم ممکن باشد، اگر بگوییم آن ممکن معلول علت دیگری غیر از واجب است، باز تعدد واجب لازم می آید.
و اگر بگوییم معلول واجب است، پس در رتبۀ متأخره از واجب خواهد بود و نمی توان گفت وجوب وجود از مرتبۀ متأخره از ذات واجب انتزاع می شود.
و اگر آن ممکن جزء ذات واجب الوجود باشد، محال است واجب از یک جزء واجب و یک جزء ممکن مرکب باشد؛ زیرا اگر یک جزء واجب ممکن باشد، چطور می شود که از دو ممکن یا از یک ممکن و یک واجب، واجب الوجود حاصل شود. و اگر آن چیزی که با مقایسۀ با او جهت اشتراک انتزاع می شود ممکن باشد، لابد یا از هر دو طرف واجب و ممکن مابه الامتیاز خواهد بود که در این صورت هر کدام فاقد آنچه دیگری واجد آن است خواهد بود و در نتیجه واجب فاقد آنچه ممکن واجد آن است بوده و این نقصان در واجب است و واجب نقصان ندارد.
و یا واجب فاقد آنچه ممکن واجد آن است بوده و ممکن فاقد آنچه واجب واجد آن است نیست و این بدتر از صورت اول است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 103 و اگر فرق آنها در وجدان ممکن آنچه را که واجب واجد آن است نباشد، بلکه ممکن فاقد آنچه واجب واجد آن است باشد، لابد جهت نقص ممکن صاحب حد بودن آن است و وقتی جهت نقصان ممکن، جهت نقص در وجود بود، انتزاع وجوب وجود با مقایسه به این شی ء محدود و ناقص، ممکن نخواهد بود.
والحاصل: اگر هرکدام از اجزاء واجب را واجب دانسته و درواجب ترکیب خارجی مثل ترکیب هیولی و صورت قائل شویم، خلف لازم می آید؛ زیرا باید در ترکیب خارجی بین اجزاء تأثیر و تأثر و فعل و انفعال باشد تا صورت ترکیبیۀ حقیقیه حاصل شود واین خلف است؛ چون بنابراین لازم می آید واجب الوجود به اجزاء محتاج باشد، زیرا باید ترکیب از ناحیۀ تأثیر و تأثر آنها حاصل شود و لازم می آید واجب، هم ممکن و هم حادث باشد. اضافه بر اینکه تأثر واجب محال است و اگر هر دو جزء، واجب باشند، لابد چون واجب هستند تأثر پیدا نکرده و آنها نسبت به یکدیگر امکان بالقیاس خواهند داشت و هر یک غنی از دیگری خواهد بود، اگر از هر کدام بپرسی: در صورتی که جزء دیگری نباشد چه می شود؟ می گوید: چه او باشد و چه نباشد نسبت به من فرقی نمی کند.
و بالجمله: اگر بگوییم واجب از دو جزء خارجی مرکب باشد در وجود احتیاج پیدا می کند و اگر بگوییم هر دو جزء واجب است بین آنها تأثیر و تأثر نخواهد بود تا ترکیب خارجی حاصل شود، بلکه از مقایسۀ مثل اعراض از قبیل بیاض و سواد جهت اشتراک به دست می آید و در این صورت جهت اشتراک به منزلۀ جنس و جهت امتیاز به منزلۀ فصل بوده و لازم می آید واجب الوجود در تقوم محتاج باشد و همچنین لازم می آید واجب الوجود ماهیت داشته باشد و ما در مباحث امور عامه اثبات نمودیم که واجب الوجود ماهیت ندارد.
بنابراین: اگر اجزاء را واجب بدانیم توالی فاسدۀ زیادی از قبیل خلف ـ خلاف آنچه در بحث سابق اثبات کرده ایم که واجب واحد است ـ و احتیاج در وجود یا در تقوم ماهیت لازم می آید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 104 و اگر یک جزء یا تمام اجزاء را ممکن فرض نماییم احتیاج لازم می آید؛ زیرا باید اجزاء ترکیب شده تا صورت وحدت به خود بگیرند و حصول صورت ترکیبیه منوط به اجزاء و تأثیر و تأثر و فعل و انفعال آنهاست اگر اجزاء خارجیه باشد و یا اینکه در تقوم ماهیت، مرکب محتاج به اجزاء است.
و ممکن است الف «لَزِما» را تثنیه گرفت که معنای آن این است که بر تقدیری که اجزاء ممکن باشند خلف و احتیاج هر دو لازم می آید. ولکن لزوم خلف در اینجا بر وجه دیگر است و مانند لزوم خلف در فرض وجوب اجزاء نیست؛ زیرا معنای خلف در صورت وجوب اجزاء این بود که تعدد واجب لازم می آید. و اما معنای خلف در اینجا این است که اگر یک جزء یا تمام اجزاء واجب ممکن باشد لازم می آید غنی محض، مشوب به حاجت باشد؛ چون جزء ممکن خود در بقا محتاج به علت است و لازم می آید حق صرف از باطل صرف ملتئم بوده و واجب بحت، مختلط به ممکنات عدمیه باشد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 105