الف ـ تفکّک رحی
صاحب کتاب می گوید: بدان که در این اعصار بطلان جزء لایتجزی از بدیهیات به شمار می رود؛ لذا ما در ابطال آن ادله را بسط نداده و فقط به بعضی از آنها اکتفا نموده ایم. یکی از ادلۀ ابطال آن، تفکک سنگ آسیاب در صورت قول به جزء لایتجزی است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 468
بیان مطلب این است که سنگ آسیاب به شکل دایره است و در وسط آن سوراخ مدوّری است، بنابراین یک دایرۀ داخلی هم در وسط سنگ آسیاب است. اگر یک خط جوهری از جزئی که در محیط دایرۀ کوچک داخلی و وسط سنگ هست مستقیماً بیاید، سرخط به یکی از اجزاء که در محیط دایرۀ خارجی و دور سنگ است ختم می شود، وقتی جزء سر آن خط در دایرۀ عظیمۀ خارجیۀ سنگ، مسافتی را حرکت می کند به دنبال آن اجزائی که تالی آن جزء هستند حرکت می کنند تا نوبت حرکت به آن جزئی که در طوق صغیر و در محیط دایرۀ صغیرۀ سنگ است برسد.
به عبارت دیگر: هنگامی که یک خط جوهری را از مرکز سنگ آسیاب تا طوق عظیم آن، فرض کنیم، آن خط از اجزاء لایتجزی مرکب خواهد بود.
تفصیل و بیان توضیحی دلیل این است که دور سنگ، طوق اعظم است و در آن اجزائی هست. اگر یک جزء آن به مقدار یک جزء حرکت کند، یعنی همین اندازه که جایی را که در آنجاست خالی نماید، در صورتی که جزء تالی آن کمتر از مسافت آن جزء حرکت کند پس جزء منقسم می شود؛ چون اقل از آن هم هست و در صورتی که جزء تالی به مقدار مسافت آن جزء حرکت کند، نقل کلام می کنیم به جزء تالیِ تالی و هکذا تا به جزئی که در طوق صغیر است برسد، اگر این جزء آخری مسافت کمتری را طی کند انقسام جزء لازم می آید و مطلوب ثابت می شود و اگر هر یک از اجزاء تالیه و این جزء اخیر همان مسافتی را که جزء ابعد طی کرده است طی نمایند، لازم می آید مسافتی را که جزء در دایرۀ مجاور مرکز طی می کند با مسافتی که جزء در دایرۀ عظیمه طی کرده است مساوی باشد و حرکت او هم با حرکت آن مساوی باشد و این بالضروره محال است.
و اگر جزء تالیِ ابعد حین تحرک جزء ابعد، یک لحظه ساکن باشد، لازم می آید که از آن منفصل شود و همین طور در سایر اجزاء اگر جزء بعدی هنگام تحرک جزء ابعد یک لحظه ساکن باشد تفکّک رحی لازم می آید، همانند دوایری که بعضی از آنها بر بعضی دیگر احاطه دارند. و آن به شهادت حس باطل است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 469
علاوه بر اینکه: قول به جزء لایتجزی مستلزم خرق در فلک است، اگر آنچه را که در سنگ آسیاب فرض شد در آنجا هم فرض شود، یعنی دو کوکب فرض شود که یکی عند القطب دور بزند که مثل جزء در طوق صغیر باشد و دیگری عند المنطقه دور بزند که مانند جزء در طوق کبیر باشد.
بعضی در پاسخ اشکال تفکک رحی گفته اند: رحی تفکک دارد منتها زمانی که تفکک در آن واقع می شود خیلی لطیف است و لذا ما آن تفکک را نمی بینیم و همچنین خدا به اجزاء رحی فطانتی عطا نموده است که می دانند چقدر باید توقف نمایند تا اجزاء بعدی ملحق شوند و آنها نسب را مراعات و حفظ می کنند و در نتیجه تفکک اجزاء رحی لازم نمی آید.
این سخن از اعجب عجایب است؛ زیرا انسان با اینکه کامل است نمی تواند این گونه افعال را انجام دهد، تا چه رسد به رحی و سنگ آسیاب که مانند انسان شعور ندارد.
قول به جزء لایتجزی مستلزم تفکک اجزاء انسان و تألم انسان است هنگامی که انسان پاشنۀ خود را به زمین گذاشته و یک دور کامل به دور خودش بچرخد.
و مثل رحی است پرگاری که سه شاخه داشته باشد، یعنی سه شاخۀ آن در طول یکدیگر باشد و یکی از آنها ثابت نگه داشته شود و دو شاخۀ دیگر آن چرخانده شود پس آنچه در تفکک رحی لازم می آمد اینجا هم لازم می آید با اینکه آن دو شاخه ای که راسم دو دایره اند متلازم می باشند و بین آنها انفکاکی نیست. کسانی که به تفکک رحی ملتزم شده اند گفته اند: فاعل مختار بعض اجزاء را به بعض دیگر الصاق می نماید و چون زمان الصاق و انفصال کوتاه است درک نمی شود.
ولی این عذر ایشان غلط است؛ زیرا اگر سنگ خیلی بزرگی را فرض کنیم به طوری که مسافت حرکت دایرۀ عظیمه در آن خیلی زیاد باشد و مسافت دایرۀ صغیره یک هزارم آن باشد در این صورت باید حرکت دایرۀ صغیره یک هزارم حرکت دایرۀ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 470
عظیمه باشد، پس باید دایرۀ عظیمه نهصد و نود و نه جزء را طی کند تا دایرۀ صغیره یک جزء را طی نماید و بر فرض تفکک، دایرۀ صغیره به اندازۀ طی مسافت نهصد و نود و نه جزء از سوی دایرۀ عظیمه ساکن است و تنها در زمانی که یک جزء را طی می کند لصوق واقع می شود، پس اگر زمان سکون، این اندازه زیاد و زمان وصل کم است، چرا سکون آن دیده نمی شود با اینکه باید سکون دیده شود؛ گرچه لصوق و لحوق به جهت لطافت دیده نشود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 471