مقصد چهارم طبیعیات
ادله بطلان
الف- تفکّک رحی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

الف- تفکّک رحی

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی إبطال الجزء الذی لا یتجزّی / ابطال جزء تجزیه ناپذیر

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

الف- تفکّک رحی

الف ـ تفکّک رحی

‏صاحب کتاب می گوید: بدان که در این اعصار بطلان جزء لایتجزی از بدیهیات به‏‎ ‎‏شمار می رود؛ لذا ما در ابطال آن ادله را بسط نداده و فقط به بعضی از آنها اکتفا نموده ایم.‏‎ ‎‏یکی از ادلۀ ابطال آن، تفکک سنگ آسیاب در صورت قول به جزء لایتجزی است.‏‎[1]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 468

‏بیان مطلب این است که سنگ آسیاب به شکل دایره است و در وسط آن سوراخ‏‎ ‎‏مدوّری است، بنابراین یک دایرۀ داخلی هم در وسط سنگ آسیاب است. اگر یک خط‏‎ ‎‏جوهری از جزئی که در محیط دایرۀ کوچک داخلی و وسط سنگ هست مستقیماً‏‎ ‎‏بیاید، سرخط به یکی از اجزاء که در محیط دایرۀ خارجی و دور سنگ است ختم‏‎ ‎‏می شود، وقتی جزء سر آن خط در دایرۀ عظیمۀ خارجیۀ سنگ، مسافتی را حرکت‏‎ ‎‏می کند به دنبال آن اجزائی که تالی آن جزء هستند حرکت می کنند تا نوبت حرکت به‏‎ ‎‏آن جزئی که در طوق صغیر و در محیط دایرۀ صغیرۀ سنگ است برسد.‏

‏به عبارت دیگر: هنگامی که یک خط جوهری را از مرکز سنگ آسیاب تا طوق‏‎ ‎‏عظیم آن، فرض کنیم، آن خط از اجزاء لایتجزی مرکب خواهد بود.‏

‏تفصیل و بیان توضیحی دلیل این است که دور سنگ، طوق اعظم است و در آن‏‎ ‎‏اجزائی هست. اگر یک جزء آن به مقدار یک جزء حرکت کند، یعنی همین اندازه که‏‎ ‎‏جایی را که در آنجاست خالی نماید، در صورتی که جزء تالی آن کمتر از مسافت آن‏‎ ‎‏جزء حرکت کند پس جزء منقسم می شود؛ چون اقل از آن هم هست و در صورتی که‏‎ ‎‏جزء تالی به مقدار مسافت آن جزء حرکت کند، نقل کلام می کنیم به جزء تالیِ تالی و‏‎ ‎‏هکذا تا به جزئی که در طوق صغیر است برسد، اگر این جزء آخری مسافت کمتری را‏‎ ‎‏طی کند انقسام جزء لازم می آید و مطلوب ثابت می شود و اگر هر یک از اجزاء تالیه و‏‎ ‎‏این جزء اخیر همان مسافتی را که جزء ابعد طی کرده است طی نمایند، لازم می آید‏‎ ‎‏مسافتی را که جزء در دایرۀ مجاور مرکز طی می کند با مسافتی که جزء در دایرۀ عظیمه‏‎ ‎‏طی کرده است مساوی باشد و حرکت او هم با حرکت آن مساوی باشد و این‏‎ ‎‏بالضروره محال است.‏

‏و اگر جزء تالیِ ابعد حین تحرک جزء ابعد، یک لحظه ساکن باشد، لازم می آید که‏‎ ‎‏از آن منفصل شود و همین طور در سایر اجزاء اگر جزء بعدی هنگام تحرک جزء ابعد‏‎ ‎‏یک لحظه ساکن باشد تفکّک رحی لازم می آید، همانند دوایری که بعضی از آنها بر‏‎ ‎‏بعضی دیگر احاطه دارند. و آن به شهادت حس باطل است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 469

‏علاوه بر اینکه: قول به جزء لایتجزی مستلزم خرق در فلک است، اگر آنچه را که‏‎ ‎‏در سنگ آسیاب فرض شد در آنجا هم فرض شود، یعنی دو کوکب فرض شود که‏‎ ‎‏یکی عند القطب دور بزند که مثل جزء در طوق صغیر باشد و دیگری عند المنطقه دور‏‎ ‎‏بزند که مانند جزء در طوق کبیر باشد.‏

‏بعضی در پاسخ اشکال تفکک رحی گفته اند: رحی تفکک دارد منتها زمانی که‏‎ ‎‏تفکک در آن واقع می شود خیلی لطیف است و لذا ما آن تفکک را نمی بینیم و همچنین‏‎ ‎‏خدا به اجزاء رحی فطانتی عطا نموده است که می دانند چقدر باید توقف نمایند تا‏‎ ‎‏اجزاء بعدی ملحق شوند و آنها نسب را مراعات و حفظ می کنند و در نتیجه تفکک‏‎ ‎‏اجزاء رحی لازم نمی آید.‏‎[2]‎

‏این سخن از اعجب عجایب است؛ زیرا انسان با اینکه کامل است نمی تواند‏‎ ‎‏این گونه افعال را انجام دهد، تا چه رسد به رحی و سنگ آسیاب که مانند انسان شعور‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏قول به جزء لایتجزی مستلزم تفکک اجزاء انسان و تألم انسان است هنگامی که‏‎ ‎‏انسان پاشنۀ خود را به زمین گذاشته و یک دور کامل به دور خودش بچرخد.‏

‏و مثل رحی است پرگاری که سه شاخه داشته باشد، یعنی سه شاخۀ آن در طول‏‎ ‎‏یکدیگر باشد و یکی از آنها ثابت نگه داشته شود و دو شاخۀ دیگر آن چرخانده شود‏‎ ‎‏پس آنچه در تفکک رحی لازم می آمد اینجا هم لازم می آید با اینکه آن دو شاخه ای که‏‎ ‎‏راسم دو دایره اند متلازم می باشند و بین آنها انفکاکی نیست. کسانی که به تفکک رحی‏‎ ‎‏ملتزم شده اند گفته اند: فاعل مختار بعض اجزاء را به بعض دیگر الصاق می نماید و‏‎ ‎‏چون زمان الصاق و انفصال کوتاه است درک نمی شود.‏

‏ولی این عذر ایشان غلط است؛ زیرا اگر سنگ خیلی بزرگی را فرض کنیم به‏‎ ‎‏طوری که مسافت حرکت دایرۀ عظیمه در آن خیلی زیاد باشد و مسافت دایرۀ صغیره‏‎ ‎‏یک هزارم آن باشد در این صورت باید حرکت دایرۀ صغیره یک هزارم حرکت دایرۀ‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 470

‏عظیمه باشد، پس باید دایرۀ عظیمه نهصد و نود و نه جزء را طی کند تا دایرۀ صغیره‏‎ ‎‏یک جزء را طی نماید و بر فرض تفکک، دایرۀ صغیره به اندازۀ طی مسافت نهصد و‏‎ ‎‏نود و نه جزء از سوی دایرۀ عظیمه ساکن است و تنها در زمانی که یک جزء را طی‏‎ ‎‏می کند لصوق واقع می شود، پس اگر زمان سکون، این اندازه زیاد و زمان وصل کم‏‎ ‎‏است، چرا سکون آن دیده نمی شود با اینکه باید سکون دیده شود؛ گرچه لصوق و‏‎ ‎‏لحوق به جهت لطافت دیده نشود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 471

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش طبیعیات، ص 91؛ مباحث مشرقیه، ج 2، ص 25؛ اسفار، ج 5، ص 41 ـ 43.
  • )) مباحث مشرقیه، ج 2، ص 25؛ شرح تجرید قوشچی، ص 145؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 19.