مقصد چهارم طبیعیات
ابطال جزء تجزیه ناپذیر
رد مختار نظّام با برهان قطع و تناسب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

رد مختار نظّام با برهان قطع و تناسب

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی إبطال الجزء الذی لا یتجزّی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

رد مختار نظّام با برهان قطع و تناسب

رد مختار نظّام با برهان قطع و تناسب

‏برهان قطع‏‎[1]‎‏ و برهان تناسب‏‎[2]‎‏ معتقَد نظّام را که می گفت: جسم از اجزاء غیر متناهیه‏‎ ‎‏مؤلف است، نفی می کند و براهین سابق هم این قول را ابطال می کند؛ چون این قول‏‎ ‎‏بالاخره مستلزم جزء لایتجزی است؛ گرچه نظّام به خاطر آن براهین این قول را اختیار‏‎ ‎‏کرده است.‏

‏تقریر برهان قطع این است که: اگر اجزاء جسم غیر متناهی باشد قطع و طی‏‎ ‎‏مسافت معینی در زمان متناهی ممکن نخواهد بود؛ زیرا طی یک قطعه از آن مسافت و‏‎ ‎‏پیمودن آن ممکن نیست مگر بعد از پیمودن نصف آن، و پیمودن نصف آن ممکن‏‎ ‎‏نیست مگر بعد از پیمودن نصف نصف آن و هکذا، پس محال است که به جایی ختم‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 473

‏شود؛ چون اجزاء غیر متناهی نزد نظّام بالفعل می باشند، پس پیمودن قطعه ای از جسم‏‎ ‎‏ممکن نیست.‏

‏علاوه بر این: ممکن نخواهد بود که سریع الحرکة به بطی ء الحرکة در صورتی که‏‎ ‎‏بین آنها مسافت معینی فاصله باشد، ملحق شود.‏

‏تقریر برهان تناسب این است که: جسم مؤلف از اجزاء متناهیه ولو در ضمن جسم‏‎ ‎‏دیگری موجود است، چون واحد در ضمن کثرت موجود است، پس اگر آحاد‏‎ ‎‏متناهیه ای از کثرت اخذ شود ممکن است که آن آحاد با هم ترکیب شوند و در نتیجه از‏‎ ‎‏آنها حجمی حاصل می شود؛ چون آن آحاد، اجزاء مقداریه می باشند، سپس این جسم‏‎ ‎‏را که دارای حجم متناهی و اجزاء متناهی است با جسم محل نزاع مقایسه می کنیم.‏

‏ناچار باید برای آن هم حجم متناهی باشد به واسطۀ تناهی ابعاد که ادلۀ آن محکم‏‎ ‎‏است؛ گرچه بنابر قول نظّام اجزاء غیر متناهی دارد و شکی نیست که ازدیاد حجم به‏‎ ‎‏حسب ازدیاد اجزاء است، پس نسبت حجم به حجم مانند نسبت اجزاء به اجزاء‏‎ ‎‏می باشد، لیکن نسبت حجم به حجم نسبت متناهی به متناهی است و نسبت اجزاء به‏‎ ‎‏اجزاء نسبت متناهی به غیر متناهی است. بنابراین: نسبت متناهی به متناهی مانند نسبت‏‎ ‎‏متناهی به غیر متناهی خواهد بود و آن باطل است. عذر نظّام از برهان قطع به طفره‏‎ ‎‏است که می گوید: متحرک به این نحو قطع مسافت می کند که بعضی از اجزاء مسافت‏‎ ‎‏را پیموده ولی بعضی از اجزاء آن را نمی پیماید.‏‎[3]‎

‏وهمچنین عذر نظّام از برهان تناسب به تداخل است که می گوید: نسبتی که در‏‎ ‎‏برهان ذکر شد با جواز تداخل حفظ می شود، یعنی با تداخل اجزاء در یکدیگر نسبت‏‎ ‎‏متناهی به متناهی مانند نسبت متناهی به غیر متناهی نخواهد بود.‏‎[4]‎

‏نظّام برای اثبات طفره به دلوی تمسک کرده است که بر سر ریسمانی بسته شود و آن‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 474

‏دلو به ته چاه فرستاده شود و سر دیگر ریسمان به میخی که در وسط طول چاه نصب‏‎ ‎‏شده بسته شود و یک قلاب و حلقه ای در همان طرف ریسمان که به میخ بسته شده قرار‏‎ ‎‏داده شود حال اگر یک ریسمان دیگری به آن حلقه بسته شود و آن ریسمان کشیده شود،‏‎ ‎‏دلو و حلقه هم زمان به سر چاه خواهند رسید، با اینکه حلقه، مسافت نصف چاه و دلو‏‎ ‎‏مسافت تمام چاه را پیموده است، پس در حرکت دلو طفره اتفاق افتاده است.‏‎[5]‎

‏جواب حاجی این است که: حرکت قلاب کند و حرکت دلو سریع تر می باشد وعلت‏‎ ‎‏سرعت حرکت دلو این است که برای دلو دو محرک: یکی حلقه و دیگری میخ است.‏

‏قوم با همین قضیۀ دلو و میخ بر بطلان جزء لایتجزی استدلال کرده اند،‏‎[6]‎‏ به این بیان‏‎ ‎‏که: در اینجا یک متحرک سریع و یک متحرک بطی ء وجود دارد وقتی متحرک سریع یک‏‎ ‎‏جزء از مسافت را می پیماید متحرک بطی ء هم یا یک جزء را قطع می کند پس لازم‏‎ ‎‏می آید که سریع هرگز به بطی ء نرسد و یا کمتر از یک جزء را می پیماید پس انقسام جزء‏‎ ‎‏لازم می آید، و یا ساکن می شود و آن باطل است؛ چون حس بر خلاف آن شهادت‏‎ ‎‏می دهد. علاوه بر اینکه وجود معلول بدون علت تامه اش لازم می آید؛ زیرا حرکت حلقه‏‎ ‎‏علت حرکت دلو است و چگونه ممکن است حلقه ساکن باشد و دلو متحرک باشد؟‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 475

  • )) رجوع کنید به: مباحث مشرقیه، ج 2، ص 30؛ شرح مواقف، ج 7، ص 9؛ اسفار، ج 5، ص 40.
  • )) رجوع کنید به: مباحث مشرقیه، ج 2، ص 30؛ شرح مواقف، ج 7، ص 11 ـ 12؛ اسفار، ج 5، ص 39.
  • )) رجوع کنید به: شرح اشارات، ج 2، ص 21؛ شرح مواقف، ج 7، ص 10 ـ 11؛ اسفار، ج 5، ص 41ـ42.
  • )) رجوع کنید به: شرح اشارات، ج2، ص21؛ شرح مواقف، ج 7، ص 13؛ اسفار، ج 5، ص 41 ـ 42.
  • )) رجوع کنید به: ملل و نحل، ج 1، ص 58؛ شرح مواقف، ج 7، ص 28، شوارق الالهام، ص 277.
  • )) مباحث مشرقیه، ج 2، ص 29؛ شرح مواقف، ج 7، ص 27؛ اسفار، ج 5، ص 44.