رد مختار نظّام با برهان قطع و تناسب
برهان قطع و برهان تناسب معتقَد نظّام را که می گفت: جسم از اجزاء غیر متناهیه مؤلف است، نفی می کند و براهین سابق هم این قول را ابطال می کند؛ چون این قول بالاخره مستلزم جزء لایتجزی است؛ گرچه نظّام به خاطر آن براهین این قول را اختیار کرده است.
تقریر برهان قطع این است که: اگر اجزاء جسم غیر متناهی باشد قطع و طی مسافت معینی در زمان متناهی ممکن نخواهد بود؛ زیرا طی یک قطعه از آن مسافت و پیمودن آن ممکن نیست مگر بعد از پیمودن نصف آن، و پیمودن نصف آن ممکن نیست مگر بعد از پیمودن نصف نصف آن و هکذا، پس محال است که به جایی ختم
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 473
شود؛ چون اجزاء غیر متناهی نزد نظّام بالفعل می باشند، پس پیمودن قطعه ای از جسم ممکن نیست.
علاوه بر این: ممکن نخواهد بود که سریع الحرکة به بطی ء الحرکة در صورتی که بین آنها مسافت معینی فاصله باشد، ملحق شود.
تقریر برهان تناسب این است که: جسم مؤلف از اجزاء متناهیه ولو در ضمن جسم دیگری موجود است، چون واحد در ضمن کثرت موجود است، پس اگر آحاد متناهیه ای از کثرت اخذ شود ممکن است که آن آحاد با هم ترکیب شوند و در نتیجه از آنها حجمی حاصل می شود؛ چون آن آحاد، اجزاء مقداریه می باشند، سپس این جسم را که دارای حجم متناهی و اجزاء متناهی است با جسم محل نزاع مقایسه می کنیم.
ناچار باید برای آن هم حجم متناهی باشد به واسطۀ تناهی ابعاد که ادلۀ آن محکم است؛ گرچه بنابر قول نظّام اجزاء غیر متناهی دارد و شکی نیست که ازدیاد حجم به حسب ازدیاد اجزاء است، پس نسبت حجم به حجم مانند نسبت اجزاء به اجزاء می باشد، لیکن نسبت حجم به حجم نسبت متناهی به متناهی است و نسبت اجزاء به اجزاء نسبت متناهی به غیر متناهی است. بنابراین: نسبت متناهی به متناهی مانند نسبت متناهی به غیر متناهی خواهد بود و آن باطل است. عذر نظّام از برهان قطع به طفره است که می گوید: متحرک به این نحو قطع مسافت می کند که بعضی از اجزاء مسافت را پیموده ولی بعضی از اجزاء آن را نمی پیماید.
وهمچنین عذر نظّام از برهان تناسب به تداخل است که می گوید: نسبتی که در برهان ذکر شد با جواز تداخل حفظ می شود، یعنی با تداخل اجزاء در یکدیگر نسبت متناهی به متناهی مانند نسبت متناهی به غیر متناهی نخواهد بود.
نظّام برای اثبات طفره به دلوی تمسک کرده است که بر سر ریسمانی بسته شود و آن
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 474
دلو به ته چاه فرستاده شود و سر دیگر ریسمان به میخی که در وسط طول چاه نصب شده بسته شود و یک قلاب و حلقه ای در همان طرف ریسمان که به میخ بسته شده قرار داده شود حال اگر یک ریسمان دیگری به آن حلقه بسته شود و آن ریسمان کشیده شود، دلو و حلقه هم زمان به سر چاه خواهند رسید، با اینکه حلقه، مسافت نصف چاه و دلو مسافت تمام چاه را پیموده است، پس در حرکت دلو طفره اتفاق افتاده است.
جواب حاجی این است که: حرکت قلاب کند و حرکت دلو سریع تر می باشد وعلت سرعت حرکت دلو این است که برای دلو دو محرک: یکی حلقه و دیگری میخ است.
قوم با همین قضیۀ دلو و میخ بر بطلان جزء لایتجزی استدلال کرده اند، به این بیان که: در اینجا یک متحرک سریع و یک متحرک بطی ء وجود دارد وقتی متحرک سریع یک جزء از مسافت را می پیماید متحرک بطی ء هم یا یک جزء را قطع می کند پس لازم می آید که سریع هرگز به بطی ء نرسد و یا کمتر از یک جزء را می پیماید پس انقسام جزء لازم می آید، و یا ساکن می شود و آن باطل است؛ چون حس بر خلاف آن شهادت می دهد. علاوه بر اینکه وجود معلول بدون علت تامه اش لازم می آید؛ زیرا حرکت حلقه علت حرکت دلو است و چگونه ممکن است حلقه ساکن باشد و دلو متحرک باشد؟
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 475