رأی موحدین در مسأله
به قول دوم، یعنی محدث الذات و الصفات بودن اجسام، مسلمانان و یهود و نصاری و مجوس قائل می باشند و آن مذهب فحل و رأی جزل است. بنابراین: اجسام از حیث ذات و صفت و صورت و هیولی حادث می باشند؛ چرا که اجسام از حیث جوهر متجدد می باشند تا چه رسد به تجدد عرضی.
والحاصل: تمام مسلمین و اهل ملل به قول دوم قائلند، لیکن حکمای متأخر از راه حرکت جوهریه به آن قائل می باشند، ولی علمای متقدم و عوام بدون توجه به حرکت
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 535
جوهریه به آن قائل بوده و تمام موجودات عالم را زمانی دانسته و می گویند: آنها نبودند و بود شده اند.
به قول اول کسانی که به قدم سماء بالشخص معتقدند قائل می باشند و می گویند: افلاک بذواتها و صفاتها المعینه از قبیل مقدار و شکل، جز اوضاع و نسبی که پیدا می کنند قدیم بالشخص می باشند و نسب اجزاء آنها به سایر اجزاء و بقیۀ اجسام، قدیم بالنوع است ومادام که ذات فلک بوده است آنها نیز بوده اند، ولی اشخاص اوضاع به واسطۀ حرکت دائمی حادث است.
ایشان نیز کلی عناصر را قدیم می دانند و می گویند: صور اجسام عنصریه قدیم بالنوع است و مادۀ آنها قدیم بالشخص است و قدیم بالشخص قدیم بالنوع نیز هست. بنابراین: هیولی بذاتها به قدم شخصی و به قدم نوعی قدیم است و نیز بالعرض به واسطۀ قدم نوعی صور خود قدیم نوعی است و این قول به ارسطاطالیس و جماعتی بعد از او نسبت داده شده است.
اقدمین از فلاسفه ای که پیش از ارسطو بوده اند مانند ثالیس و فیثاغورس
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 536
وانکساغورس و غیر ایشان، به قول ثالث، یعنی اینکه عالم اجسام قدیم بالذات و محدث بالصفات است قائلند.
منتها بین آنها در اینکه آن ذات قدیم چیست؟ تشاجر واقع شده است فرقه ای گفته اند: آن ذات قدیم جسم است. و فرقۀ دیگر آن را غیر جسم دانسته اند.
گروه نخست در تعیین جسم اختلاف نموده اند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 537